توت سیاه 𝒑¹
این اولین باری بود که سئول اومده بودم .راستش اینجا بزرگتر و باحال تر از بوسانه .من چویی ا/ت هستم 22سالمه و بوسان بزرگ شدم.وقتی 12سالم بود مامان و بابام فوت شدن ،روز تولدم وقتی از شهربازی بر می گشتیم یه ماشین با تموم سرعت به ماشین ما خورد و تصادف کردیم. تا وقتی که آمبولانس اومد مامان و بابام به خاطر خون ریزی مردن اما من فقط سرم ضربه دیده بود.
------------------------------------------------------------
نفس عمیقی کشیدم و گفتم بلاخره موفق شدی
به راهم ادامه دادم تا به شرکتی که قرار بود اونجا کار کنم رسیدم . من تو طراحی مد و لباس خوب بودم و رشته ی هنر خونده بودم
شرکت *جئون*.
رفتم داخل و پیش منشی اصلی رییس رفتم تعظیم کوچیکی کردم و
گفتم من برای استخدام اومدم.
گفت اوه بله میشه اسمتون رو بپرسم؟وقت ملاقات گرفتید؟
گفتم بله . چویی ا/ت هستم .
[منشی رو با ° این نشون میدم ]
° لطفاً اونجا بشینید تا صداتون کنم *اشاره به صندلی ها
ا/ت :حتما
رفتم و نشستم رو یکی از صندلی ها
بعد پنج مین منشی صدام کرد و گفت ......
مایل به پارت بعدی ؟؟
ببخشید اگه بد بود .
------------------------------------------------------------
نفس عمیقی کشیدم و گفتم بلاخره موفق شدی
به راهم ادامه دادم تا به شرکتی که قرار بود اونجا کار کنم رسیدم . من تو طراحی مد و لباس خوب بودم و رشته ی هنر خونده بودم
شرکت *جئون*.
رفتم داخل و پیش منشی اصلی رییس رفتم تعظیم کوچیکی کردم و
گفتم من برای استخدام اومدم.
گفت اوه بله میشه اسمتون رو بپرسم؟وقت ملاقات گرفتید؟
گفتم بله . چویی ا/ت هستم .
[منشی رو با ° این نشون میدم ]
° لطفاً اونجا بشینید تا صداتون کنم *اشاره به صندلی ها
ا/ت :حتما
رفتم و نشستم رو یکی از صندلی ها
بعد پنج مین منشی صدام کرد و گفت ......
مایل به پارت بعدی ؟؟
ببخشید اگه بد بود .
۲.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.