چند پارتی
سلام من ا. ت هستم 20 سالمه ویک داداش بزرگ تر دارم
وهیچ پسرب تو زندگیم نبوده (علامت ا. ت+علامت داداشش =علامت جونگ کوک _)
=سلام بر خواهر گلم
+سلام تهیونگی چه خبر؟
=هیچ اا راستی میگم دوستم جونگ کوک بود یک پارتب گرفته میای پارتنرم شی؟
+وای من اصلا ازین جونگ کوک خوشم نمیاد ها
=باید بیای همراه من
+حالاکه خیلی اسرار میکنی میام ته ته
بوسی روی گونم گذاشت و گفت:
=الحق که خواهر خودمی
+فقط یک چیزی ساعت چند میریم؟
=7:00میریم
+اوکی
فلش بک به ساعت 6:00
رفتم حموم یک آرایش لایت دخترونه کردم و یک لباس مشکی تقریباً باز پوشیدم وساعتو دیدم که روی 6:40بود رفتم پیش ته ته
+به داداشم چه جذاب شده
=مرسی عجقم چشات قشنگ میبینه ولی مثل اینکه تو دست هرچی درو دافه از پشت بستی
+بله پس چی خب حالا بیا بریم دیر نشه
=بهِ چشم
رفتیم سوار مرسدنس بنز شدیم و رفتیم
وقتی رسیدیم محو عمارت شده بودم قصر بود اصلاً
رفتیم داخل که جونگ کوک اومد و تهیونگ رو بغل کرد چقدر جونگکوکجذاب و خفن شده بود با اون تتو روی دستش و با او لباس دکمه دار سفید که استیناشو تازده بودتازه بعد چند مین تازه متوجه ی من شده و جونگ کوک گفت
_تهیونگ رل به این قشنگی داشتی و من نمیدونستم
= اونکه قشنگه صد البته ولی نه خواهرمه
_جونن فکر نمیکردم خواهرت انقدر داف باشه
+شما لطف دارین اونقدرا هم که تعریف میکنید نیستم
_به بالاخره حرف زدی اختیار داری این چه حرفیه تو به این خوشگلی
=چقدر شما لاس میزنید بیاید تو دیگه
_بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید تامن بیام
=حتماً
وهیچ پسرب تو زندگیم نبوده (علامت ا. ت+علامت داداشش =علامت جونگ کوک _)
=سلام بر خواهر گلم
+سلام تهیونگی چه خبر؟
=هیچ اا راستی میگم دوستم جونگ کوک بود یک پارتب گرفته میای پارتنرم شی؟
+وای من اصلا ازین جونگ کوک خوشم نمیاد ها
=باید بیای همراه من
+حالاکه خیلی اسرار میکنی میام ته ته
بوسی روی گونم گذاشت و گفت:
=الحق که خواهر خودمی
+فقط یک چیزی ساعت چند میریم؟
=7:00میریم
+اوکی
فلش بک به ساعت 6:00
رفتم حموم یک آرایش لایت دخترونه کردم و یک لباس مشکی تقریباً باز پوشیدم وساعتو دیدم که روی 6:40بود رفتم پیش ته ته
+به داداشم چه جذاب شده
=مرسی عجقم چشات قشنگ میبینه ولی مثل اینکه تو دست هرچی درو دافه از پشت بستی
+بله پس چی خب حالا بیا بریم دیر نشه
=بهِ چشم
رفتیم سوار مرسدنس بنز شدیم و رفتیم
وقتی رسیدیم محو عمارت شده بودم قصر بود اصلاً
رفتیم داخل که جونگ کوک اومد و تهیونگ رو بغل کرد چقدر جونگکوکجذاب و خفن شده بود با اون تتو روی دستش و با او لباس دکمه دار سفید که استیناشو تازده بودتازه بعد چند مین تازه متوجه ی من شده و جونگ کوک گفت
_تهیونگ رل به این قشنگی داشتی و من نمیدونستم
= اونکه قشنگه صد البته ولی نه خواهرمه
_جونن فکر نمیکردم خواهرت انقدر داف باشه
+شما لطف دارین اونقدرا هم که تعریف میکنید نیستم
_به بالاخره حرف زدی اختیار داری این چه حرفیه تو به این خوشگلی
=چقدر شما لاس میزنید بیاید تو دیگه
_بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید تامن بیام
=حتماً
۹۰۶
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.