خاطرات غیر ارادی من
کتاب خاطرات غیر ارادی من نوشته علی رفیعی وردنجانی منتشر شد.
در بخشی از متن کتاب آمده است:
صدای شیهه اسبی از خواب بیدارش کرد، شده بود جاوید.
جاوید با چشمان بُهت زده اش به دیوارهای اتاق نگاه می کرد.
گویی کسی او را در خواب بوسیده باشد. گونهی راست او خیس
شده بود و در مواجه با هوا مورمور می شد. دستش را بلند کرد
تا صورتش را پاک کند، اما انگشت نداشت. همانطور که داشت
به مشتِ بی انگشت خود نگاه می کرد، ناگهان صدای موسیقی
بلند شد. صدا از دور میآمد و باعث خنده اش میشد؛ مثل وقتی
که پدربزرگش او را در آغوش می گرفت و کف پاهایش را قلقلک
می داد. از روی تخت بلند شد. انگار از کنار کسی که خوابیده
بلند میشود. آرام و بیسر و صدا. چند قدمی تا در خروجی اتاق
فاصله بود. ترسید به پاهایش نگاه کند و دست دیگرش را پشت و…
برای خرید از لینک زیر استفاده کنید.
https://nasleroshan.com/?p=11996
در بخشی از متن کتاب آمده است:
صدای شیهه اسبی از خواب بیدارش کرد، شده بود جاوید.
جاوید با چشمان بُهت زده اش به دیوارهای اتاق نگاه می کرد.
گویی کسی او را در خواب بوسیده باشد. گونهی راست او خیس
شده بود و در مواجه با هوا مورمور می شد. دستش را بلند کرد
تا صورتش را پاک کند، اما انگشت نداشت. همانطور که داشت
به مشتِ بی انگشت خود نگاه می کرد، ناگهان صدای موسیقی
بلند شد. صدا از دور میآمد و باعث خنده اش میشد؛ مثل وقتی
که پدربزرگش او را در آغوش می گرفت و کف پاهایش را قلقلک
می داد. از روی تخت بلند شد. انگار از کنار کسی که خوابیده
بلند میشود. آرام و بیسر و صدا. چند قدمی تا در خروجی اتاق
فاصله بود. ترسید به پاهایش نگاه کند و دست دیگرش را پشت و…
برای خرید از لینک زیر استفاده کنید.
https://nasleroshan.com/?p=11996
۴.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.