فیک جیمین : عشق / پارت سی و پنجم
ات ویو :
گفتم : جیمین ؟!!
گفت : جونم ؟!!
گفتم : می خوای درآینده چی کاره بشی ؟ تو الان هم سن منی و ۱۶ سالته
گفت : خودت چی می خوای در آینده چه شغلی رو انتخاب کنی؟؟
گفتم : می خوام رشته تجربی رو بردارم می خوام دکتر شم
گفت : اووو ... پس قراره خانم دکترشی ، در آینده تورو قراره دکتر پارک صدا کنن
گفتم : توچی
گفت: من !!! هنوزتصمیم نگرفتم حالا ببینیم در آینده چی میشه
گفتم : پس کی می خوای تصمیم بگیری ؟ وقتی پیر شدی ؟
گفت : من هیج وقت پیر نمیشم ، کیوت بازی هم در نیار می خورمت ها ؟
گفتم :وای ترسیدم ها !!تو منو بخوری ؟ عمرا ! تونمی تون کوچولو ...
گفت : حالا من شدم کوچولو آره ...
پا گذاشتم به فرار جیمین هم افتاد دنبال من ...
گفت : من کوچولو باشم اون وقت تو چی هستی
گفتم : من بیبی گرلت باشم خوبه ؟؟
گفت : من که آخرش تورو میگیرم ، اون وقت من میدونم و تو ...
گفتم: نمی تونی منو بگیری ....
داشتیم روی آب میدودیم پای هردو تامون خیس شده بود ، پایین شلوارم هم خیس شده بود ....
دیگه خسته شده بودم نمی تونستم دیگه بدوئم ، بخاطر همین یه نقشه ی دیگه کشیدم ....
سرانجام ایستادم داشت نزدیک من می شد ، با دستم آب رو پرت کردم رو صورتش ، موهاش رو چشماش ریخت ، دستم رو گذاشتم رو دلم و زدم زیر خنده ....
گفت : الان نشونت میدم
گفتم : من خیس نمیشم خودت رو به زحمت ننداز
گفت : نمیتونی که از لب من فرار کنی هان ؟
گفتم : چی
لباشو رو لبام گذاشت ...
سر خیسش رو نوازش می کردم ، دستاشو دور کمرم قفل کرده بود ....
ساعت ۶ بعد از ظهر شده بود ... آتیش درست کردیم و غذا خودیم ....
گفتم : جیمینا ؟!!
گفت : بگو؟!!
گفتم : یه چیزی باید بهت بگم خوب گوش باید بکنی و بعد فکر کنی که بعد جواب بدی ؟
جیمین تعجب کرد و دستمو تو دستش گذاشت و گفت : چی شده بگو
گفتم : خب
گفت : اتفاقی افتاده ؟
گفتم : نه اتفاقی نیوفتاده فقط
گفت : فقط چی عذابم نده دیگه بگو گوش می کنم
گفتم: هردومون باید .....
ادامش رو پارت بعدی میفهمین ..... بچه ها لایک و کامنت یادتون نره و اینکه من باید ازتون معذرت بخوام که چهارشنبه ی هفته ی قبل نتونستم فیک رو زودتر بزارم بازم شرمنده ام ... واینکه خوب خودتون میدونید نمیتونم پنچشنبه ها و جمعه ها ادامه فیک رو بزارم ولی شاید چهارشنبه فیک تموم بشه البته فصل اول تموم میشه و فصل دوم رو خواهم نوشت حالا اعلام می کنم که کی فصل دوم رو پست خواهم کرد.
بازم ممنون از حمایتاتون ♡ کامنت بزارین ♡
گفتم : جیمین ؟!!
گفت : جونم ؟!!
گفتم : می خوای درآینده چی کاره بشی ؟ تو الان هم سن منی و ۱۶ سالته
گفت : خودت چی می خوای در آینده چه شغلی رو انتخاب کنی؟؟
گفتم : می خوام رشته تجربی رو بردارم می خوام دکتر شم
گفت : اووو ... پس قراره خانم دکترشی ، در آینده تورو قراره دکتر پارک صدا کنن
گفتم : توچی
گفت: من !!! هنوزتصمیم نگرفتم حالا ببینیم در آینده چی میشه
گفتم : پس کی می خوای تصمیم بگیری ؟ وقتی پیر شدی ؟
گفت : من هیج وقت پیر نمیشم ، کیوت بازی هم در نیار می خورمت ها ؟
گفتم :وای ترسیدم ها !!تو منو بخوری ؟ عمرا ! تونمی تون کوچولو ...
گفت : حالا من شدم کوچولو آره ...
پا گذاشتم به فرار جیمین هم افتاد دنبال من ...
گفت : من کوچولو باشم اون وقت تو چی هستی
گفتم : من بیبی گرلت باشم خوبه ؟؟
گفت : من که آخرش تورو میگیرم ، اون وقت من میدونم و تو ...
گفتم: نمی تونی منو بگیری ....
داشتیم روی آب میدودیم پای هردو تامون خیس شده بود ، پایین شلوارم هم خیس شده بود ....
دیگه خسته شده بودم نمی تونستم دیگه بدوئم ، بخاطر همین یه نقشه ی دیگه کشیدم ....
سرانجام ایستادم داشت نزدیک من می شد ، با دستم آب رو پرت کردم رو صورتش ، موهاش رو چشماش ریخت ، دستم رو گذاشتم رو دلم و زدم زیر خنده ....
گفت : الان نشونت میدم
گفتم : من خیس نمیشم خودت رو به زحمت ننداز
گفت : نمیتونی که از لب من فرار کنی هان ؟
گفتم : چی
لباشو رو لبام گذاشت ...
سر خیسش رو نوازش می کردم ، دستاشو دور کمرم قفل کرده بود ....
ساعت ۶ بعد از ظهر شده بود ... آتیش درست کردیم و غذا خودیم ....
گفتم : جیمینا ؟!!
گفت : بگو؟!!
گفتم : یه چیزی باید بهت بگم خوب گوش باید بکنی و بعد فکر کنی که بعد جواب بدی ؟
جیمین تعجب کرد و دستمو تو دستش گذاشت و گفت : چی شده بگو
گفتم : خب
گفت : اتفاقی افتاده ؟
گفتم : نه اتفاقی نیوفتاده فقط
گفت : فقط چی عذابم نده دیگه بگو گوش می کنم
گفتم: هردومون باید .....
ادامش رو پارت بعدی میفهمین ..... بچه ها لایک و کامنت یادتون نره و اینکه من باید ازتون معذرت بخوام که چهارشنبه ی هفته ی قبل نتونستم فیک رو زودتر بزارم بازم شرمنده ام ... واینکه خوب خودتون میدونید نمیتونم پنچشنبه ها و جمعه ها ادامه فیک رو بزارم ولی شاید چهارشنبه فیک تموم بشه البته فصل اول تموم میشه و فصل دوم رو خواهم نوشت حالا اعلام می کنم که کی فصل دوم رو پست خواهم کرد.
بازم ممنون از حمایتاتون ♡ کامنت بزارین ♡
۱۵.۱k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.