جمهوری اسلامی ایران
#جمهوری_ اسلامی_ ایران
تهیونگ: ا. ت واقعا جدی هستی؟
ا. ت: اره
تهیونگ که تعجب کرده بود با تعجب گفت: مگه تا همین دیروز نبود که بچه نمیخواستی؟
ا. ت: اینا رو ولکن میخوای یا نه؟
تهیونگ: منکه از خدامه (-ات. بغل کر برد داخل اتاق و...... داخل پیج فیک)
تهیونگ: ا. ت خوبی
ا. ت: ارع اخ
تهیونگ: بریم حموم اخه انگار درد داری: نه خوبم عزیزم
تهیونگ: باشه
پیش مینسو و کوک
مینسو: کوک تو واقعا منو دوست داری؟
کوک: ارع چطور مگه؟
مین سو: اخ من فکر کردم برای این به من گفتی دوستت دارم چون ا. ت اونجا بود
کوک
با حرفی که مینسو گفت سیخ نشستم یعنی ا. ت همه ای حرفارو شنیده بود وای خدا
مین سو: چی شده کوک اتفاقی افتاده؟
کوک: نه نه ولی واقعا ا. ت اونجا بود؟
مینسو: اره ولی
کوک: خدا لعنتت کنه مین
کوک بلند شود که مینسو گفت: کوک اگه اتاق خارج شودی مطمئن میشم که تو دوستم نداری
به نظر تون کوک میره یا نع؟
تهیونگ: ا. ت واقعا جدی هستی؟
ا. ت: اره
تهیونگ که تعجب کرده بود با تعجب گفت: مگه تا همین دیروز نبود که بچه نمیخواستی؟
ا. ت: اینا رو ولکن میخوای یا نه؟
تهیونگ: منکه از خدامه (-ات. بغل کر برد داخل اتاق و...... داخل پیج فیک)
تهیونگ: ا. ت خوبی
ا. ت: ارع اخ
تهیونگ: بریم حموم اخه انگار درد داری: نه خوبم عزیزم
تهیونگ: باشه
پیش مینسو و کوک
مینسو: کوک تو واقعا منو دوست داری؟
کوک: ارع چطور مگه؟
مین سو: اخ من فکر کردم برای این به من گفتی دوستت دارم چون ا. ت اونجا بود
کوک
با حرفی که مینسو گفت سیخ نشستم یعنی ا. ت همه ای حرفارو شنیده بود وای خدا
مین سو: چی شده کوک اتفاقی افتاده؟
کوک: نه نه ولی واقعا ا. ت اونجا بود؟
مینسو: اره ولی
کوک: خدا لعنتت کنه مین
کوک بلند شود که مینسو گفت: کوک اگه اتاق خارج شودی مطمئن میشم که تو دوستم نداری
به نظر تون کوک میره یا نع؟
۱۲.۳k
۰۲ آذر ۱۴۰۳