وقتی عاشق مدیرت میشی *۲۶*
یه صداهایی از اتاق سوریا شنیدم..... نفهمیدم چی میگفت ولی شنیدم که در مورد منه...
سوریا:نه قرصاشو نخورده
مامان کوک:اشکال نداره... ببین مثل اون دفعه که گفتم.....
دیگه نشنیدم که چی میگفتن... نمیدونم با کی بود.... فکر کنم با مامانم بود گه گفت قرصاشو نخورده...ولش کن... میخوام به یون جی زنگ بزنم...
چند تا بوق خورد و...
یون جی ویو
داشتم با بورام حرف میزدن که کوک بهم زنگ زد... جواب دادم و
کوک:سلام عشقم
یون جی:سلامم
بورام:جونگ کوکه
یون جی:آره(آروم)
کوک:کسی اونجاست(ترسیده)
یون جی:آره... بورامه
کوک خیالش راحت شد..
کوک:خب... یون جی مامانم بهم قرص داده که برای بچه دار شدن باید من و سوریا بخوريم...ولی من اصلا نمیخورم
یون جی:خداروشکر
کوک:*خمیازه*من دیگه میرم عشقم بابیییی
یون جی:باییییی
و کوک قطع کرد...
بورام:یون جی یه چیز بهت بگم... من... عاشق ی پسره شدم
یون جی:واییی بورام خانم عاشق شده....(خوشحال)
بورام:باش باش....اسم پسره چانگ مینه...
یون جی:اسمش برام آشناس
فلش بک به قدیم وقتی یون جی دبيرستان بود
چانگ مین:یون جی بیا برسونمت
یون جی:نه ممنونم
چانگ مین:خجالت نکش میرسونم
یون جی:نه ممنونم بابام میاد دنبالم...
چانگ مین:باشه... فعلا تا فردا(مهربون)
یون جی:خدافظ(مهربون)
فلش بک به الان
یون جی:آها یادم اومد... یه پسره تو دبیرستان.... باورم نمیشه دیدیش(شکه)
بورام:همون که روت کراش داشت... آره
یون جی:آره.......حالا من دیکه با کوکم
بورام:آهان.... ولی چانگ مینه خیلی پسر جذابیه...... یه بار همو تو کافه دیدیم و حرف زدیم..
یون جی:مبارک باشه(مسخره)
بورام:ساکت شووو مسخره...
یون جی:*خنده*بریم فیلم ببینیم
بورام:فیلم ترسناک
یون جی:نه عاشقانه به خاطر تو (مسخره)
بورام:یون جی بس کن*خنده
یون جی:بریم ببینیم حالا
بورام:باشه...
و رفتن فیلم انتخاب کردن و دیدن...
بورام:فیلم ترسناکی بود وا
یون جی:بخصوص اونجا که دختره عاشق پسره میشه *خنده*
بورام:عههههه حالا یه چیزی بهت گفتم ها
بورام:*خمیازه*من خوابم میاد
یون جی:وایسا برم برات جاتو آماده کنم
بورام:میسی
و بورام و یون جی خوابیدن...
صبح فردا
کوک از خواب بیدار شد و
کوک ویو
کوک:امروز نمیرم شرکت....میخوام چون ولنتاینه یون جی رو سوپرایز کنم...بهش نمیگم.... خداروشکر سوریا امروز میره بیرون
پس یون جی رو میارم اینجا.. الان بهش زنگ میزنم
کوک:سلام
یون جی:سلام کوک
کوک:امروز بیا اینجا سوریا نیست
یون جی:باش(خوشحال)
کوک رفت پایین برای صبحونه
سوریا:سلام
کوک:سلام
سوریا:بیا صبحونه
کوک:اومدم (سرد)
و کوک داشت صبحونه میخورد که
کوک:تو نوشیدنی چی بود(ترسیده)
سوریا:۵ تا قرص تحریک کننده
کوک:اههه خدا لعنتت کنه
سوریا:بابا مقاومت نکن
کوک هم مقاومت نکرد و سوریا رو بلند کردو بر تو اتاق.... شلوارشو در آورد و لباس سوریا رو تو تنش پاره کرد
یون جی ویو
رسیدم خونه کوک... درو برام باز کردن... رفتم سمت اتاق کوک که دیدم....
کپی ممنوع ❌
شرط ۲۶ لایک و ۲۰ کامنت
سوریا:نه قرصاشو نخورده
مامان کوک:اشکال نداره... ببین مثل اون دفعه که گفتم.....
دیگه نشنیدم که چی میگفتن... نمیدونم با کی بود.... فکر کنم با مامانم بود گه گفت قرصاشو نخورده...ولش کن... میخوام به یون جی زنگ بزنم...
چند تا بوق خورد و...
یون جی ویو
داشتم با بورام حرف میزدن که کوک بهم زنگ زد... جواب دادم و
کوک:سلام عشقم
یون جی:سلامم
بورام:جونگ کوکه
یون جی:آره(آروم)
کوک:کسی اونجاست(ترسیده)
یون جی:آره... بورامه
کوک خیالش راحت شد..
کوک:خب... یون جی مامانم بهم قرص داده که برای بچه دار شدن باید من و سوریا بخوريم...ولی من اصلا نمیخورم
یون جی:خداروشکر
کوک:*خمیازه*من دیگه میرم عشقم بابیییی
یون جی:باییییی
و کوک قطع کرد...
بورام:یون جی یه چیز بهت بگم... من... عاشق ی پسره شدم
یون جی:واییی بورام خانم عاشق شده....(خوشحال)
بورام:باش باش....اسم پسره چانگ مینه...
یون جی:اسمش برام آشناس
فلش بک به قدیم وقتی یون جی دبيرستان بود
چانگ مین:یون جی بیا برسونمت
یون جی:نه ممنونم
چانگ مین:خجالت نکش میرسونم
یون جی:نه ممنونم بابام میاد دنبالم...
چانگ مین:باشه... فعلا تا فردا(مهربون)
یون جی:خدافظ(مهربون)
فلش بک به الان
یون جی:آها یادم اومد... یه پسره تو دبیرستان.... باورم نمیشه دیدیش(شکه)
بورام:همون که روت کراش داشت... آره
یون جی:آره.......حالا من دیکه با کوکم
بورام:آهان.... ولی چانگ مینه خیلی پسر جذابیه...... یه بار همو تو کافه دیدیم و حرف زدیم..
یون جی:مبارک باشه(مسخره)
بورام:ساکت شووو مسخره...
یون جی:*خنده*بریم فیلم ببینیم
بورام:فیلم ترسناک
یون جی:نه عاشقانه به خاطر تو (مسخره)
بورام:یون جی بس کن*خنده
یون جی:بریم ببینیم حالا
بورام:باشه...
و رفتن فیلم انتخاب کردن و دیدن...
بورام:فیلم ترسناکی بود وا
یون جی:بخصوص اونجا که دختره عاشق پسره میشه *خنده*
بورام:عههههه حالا یه چیزی بهت گفتم ها
بورام:*خمیازه*من خوابم میاد
یون جی:وایسا برم برات جاتو آماده کنم
بورام:میسی
و بورام و یون جی خوابیدن...
صبح فردا
کوک از خواب بیدار شد و
کوک ویو
کوک:امروز نمیرم شرکت....میخوام چون ولنتاینه یون جی رو سوپرایز کنم...بهش نمیگم.... خداروشکر سوریا امروز میره بیرون
پس یون جی رو میارم اینجا.. الان بهش زنگ میزنم
کوک:سلام
یون جی:سلام کوک
کوک:امروز بیا اینجا سوریا نیست
یون جی:باش(خوشحال)
کوک رفت پایین برای صبحونه
سوریا:سلام
کوک:سلام
سوریا:بیا صبحونه
کوک:اومدم (سرد)
و کوک داشت صبحونه میخورد که
کوک:تو نوشیدنی چی بود(ترسیده)
سوریا:۵ تا قرص تحریک کننده
کوک:اههه خدا لعنتت کنه
سوریا:بابا مقاومت نکن
کوک هم مقاومت نکرد و سوریا رو بلند کردو بر تو اتاق.... شلوارشو در آورد و لباس سوریا رو تو تنش پاره کرد
یون جی ویو
رسیدم خونه کوک... درو برام باز کردن... رفتم سمت اتاق کوک که دیدم....
کپی ممنوع ❌
شرط ۲۶ لایک و ۲۰ کامنت
۱۶.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.