خانه ی بی تی اس☆
خانه ی بی تی اس 🍜🥢
این داستان :
پارچ سفالی نامجون
نامجون : هوی شما چند نفر پارچ سفالی من کو؟
جیمین : او شت(اروم) تو کابینت مگه نیست؟
نامجون : الان نگاه میکنم
جبمین : جیهوپ
جیهوپ : بله؟
جیمین : من پارچ نامجون رو شکستم
جیهوپ : اووو بد شد که
جیمین : آره حالا چی بهش بگم؟
جیهوپ: نمیدونم یه چیزی سر هم کن
جیمین : خیلی ممنون بابت مشاوره (پوکر)
جیهوپ : خواهش
نامجون : نه نیست وایسا برم از بچه ها بپرسم(رفت طبقه ی بالا و در اتاق جونگ کوک رو زد)
نامجون : کوک؟
کوک : بله؟
نامجون : پارچ من رو ندیدی؟
کوک : کدوم؟....سفالیه؟
نامجون : اهوم
کوک : نه ندیدم مگه توی کابینت نمیزاری همیشه؟
نامجون : نبود
کوک : نمیدونم از بقیه بپرس
نامجون : اوکی خدافظی
کوک : بای بای در هم پشت سرت ببند
نامجون : اوکی (نامجون رفت در اتاق تهیونگ رو زد)
تهیونگ: سلام هیونگ
نامجون : سلام.....تهیونگ تو پارچ سفالی من رو ندیدی؟
تهیونگ: نه ندیدم
نامجون : اوکی اگه پیداش کردی بگو
تهیونگ: اوکی
نامجون : شوگا؟ (رفت توی اتاق شوگا)
نامجون : شوگاااا
شوگا : بله؟ (خواب آلود)
نامجون : پارچ سفالی من رو ندیدی
شوگا : من چرا باید پارچ سفالی تو رو ببینم؟
نامجون : اوکی....خوب بخوابی
نامجون :پس این پارچ کجاست؟
جین : نامجججججونننننن
نامجون : بله؟
جین : چرا پارچ سفالی تو داخل سطل آشغال هست و شکسته
نامجون : چچچچیییییی؟
جیمین : اممم من انداختمش توی سطل آشغال
نامجون : چراااا؟
جیمین: چون شکسته بود
نامجون : شکسته بود یا شکوندی؟
جیمین : گزینه ی دو
نامجون :( لبخند ملیح ) عه دمپاییم اینجاس.....میکشمت جیمیننننننن
جیمین : الفرارر
پایان 😁
چطور بود؟
این داستان :
پارچ سفالی نامجون
نامجون : هوی شما چند نفر پارچ سفالی من کو؟
جیمین : او شت(اروم) تو کابینت مگه نیست؟
نامجون : الان نگاه میکنم
جبمین : جیهوپ
جیهوپ : بله؟
جیمین : من پارچ نامجون رو شکستم
جیهوپ : اووو بد شد که
جیمین : آره حالا چی بهش بگم؟
جیهوپ: نمیدونم یه چیزی سر هم کن
جیمین : خیلی ممنون بابت مشاوره (پوکر)
جیهوپ : خواهش
نامجون : نه نیست وایسا برم از بچه ها بپرسم(رفت طبقه ی بالا و در اتاق جونگ کوک رو زد)
نامجون : کوک؟
کوک : بله؟
نامجون : پارچ من رو ندیدی؟
کوک : کدوم؟....سفالیه؟
نامجون : اهوم
کوک : نه ندیدم مگه توی کابینت نمیزاری همیشه؟
نامجون : نبود
کوک : نمیدونم از بقیه بپرس
نامجون : اوکی خدافظی
کوک : بای بای در هم پشت سرت ببند
نامجون : اوکی (نامجون رفت در اتاق تهیونگ رو زد)
تهیونگ: سلام هیونگ
نامجون : سلام.....تهیونگ تو پارچ سفالی من رو ندیدی؟
تهیونگ: نه ندیدم
نامجون : اوکی اگه پیداش کردی بگو
تهیونگ: اوکی
نامجون : شوگا؟ (رفت توی اتاق شوگا)
نامجون : شوگاااا
شوگا : بله؟ (خواب آلود)
نامجون : پارچ سفالی من رو ندیدی
شوگا : من چرا باید پارچ سفالی تو رو ببینم؟
نامجون : اوکی....خوب بخوابی
نامجون :پس این پارچ کجاست؟
جین : نامجججججونننننن
نامجون : بله؟
جین : چرا پارچ سفالی تو داخل سطل آشغال هست و شکسته
نامجون : چچچچیییییی؟
جیمین : اممم من انداختمش توی سطل آشغال
نامجون : چراااا؟
جیمین: چون شکسته بود
نامجون : شکسته بود یا شکوندی؟
جیمین : گزینه ی دو
نامجون :( لبخند ملیح ) عه دمپاییم اینجاس.....میکشمت جیمیننننننن
جیمین : الفرارر
پایان 😁
چطور بود؟
۷.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.