پسر مغرور مدرسه دشمن من 7...
ویو ا.ت
من و ته همینجوری روی تخت اتاق نشسته بودیم و
داشتیم صدای بارون رو گوش می دادیم
رعد و برگ صدای خش خش درختا صدای بارون شدیدی
که میبارید خیلی گوش نواز بود
سرمو گذاشتم روی شونش حس خوبی بود
کسی که دوسش داری کنارته اونم سرشو گذاشت روی سر من
+: ته
_: هوم؟
+: واقعاً منو دوست داری؟
_: معلومه دوست دارم این چه حرفیه!
+: چون وقتی می خواستیم بریم دانشگاه
بهم گفتی باهات قطع رابطه کنم خیلی ناراحت شدم
_: معذرت می خوام
+: اشکال نداره خوبه که الان کنارمی
_: اره همین خوبه
که یهو یه رعد و برق خیلی بزرگ زد جوری همه جا رو
روشن کرد پریدم بغل ته
_: هششششش آروم باش نترس من نیستم
+: من میرم حموم
_: ممکنه برقا بره ها
+: نگران نباش چراغ های قشنگی داره که
می شه توی تاریکی حموم کرد
_: منم بیام (کیوت)
+: هاااااا؟ نهههههه!
_: خوب چیزی از دنیا کم نمیشه که
من باهات بیام حموم
+: وااااا
_: باشه بابا ببخشید من می خوابم اومدی بیرون
توعم بگیر بخواب
+: باشه
رفتم حموم کردم وقتی ساعت 3 صبح میری حموم
خیلی حس خوبی داره حوله رو دور خودم پیچیدم و
اومدم بیرون با چهره ب خیلی کیوت ته
که خوابیده بود مواجه شدم آخه آدم چقدر میتونه
خوشگل و کیوت و بخصوص هات باشه
ا.ت دیوونه چی داری می گی
نشستم. وی صندلی و موهامو خشک کردم و
لباسامو پوشیدم بعدم رفتم توی بغل ته
به صورتش نگاه کردم اوخی گوگولی وایییییییی
ا.تتتتتتت دیگه رسماً دیوونه شدی رفت
ویو ته
وقتی اومد بیرون خودمو زدم به خواب نمی خواستم دیدش
بزنم پس همونجوری چشمامو گذاشتم روی هم و
گرفتم خوابیدم بعد چند دقیقه ا.ت اومد توی بغلم و
به صورتم نگاه می کرد و گرفت خوابید ولی وقتی خوابید
من تونستم بخوابم؟ نه نتونستم
فقط داشتم به طرز خیلی کیوتی که خوابیده بود نگاه میکردم بی اختیار یه بوسیه کوچیک روی لباش گذاشتم
و بزور تا صبح خوابیدم
صبح
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم یکم خودمو جا به جا کردم ولی
دیدم ته نی رفتم دستشویی و کارای
شخصیم رو کردم و روتین پوستیمو رو انجام دادم بعد
لباسامو با یه لباس خوشگل عوض کردم
و رفتم پایین دیدم داره فیلم اغواگر ماهر بزرگ رو میبینه
همون جوری گذاشتمش و رفتم توی اتاق بورام ولی نبود
جیمین،کوک،جین،شوگا،جیهوپ،نامجون ، وان و.... ولی کسی نبود رفتم پایین پیش ته
_: اوووو سلام پرنسس
+: سلام ته خوبی چرا کسی نیست؟
_: اممممم نمیدونم
+: آها فهمیدم امروز تولد جیهوپه!
_: اره راست میگی باید برای امشب یه کارایی انجام بدیم
+: اوکی فهمیدم و....
خمارییییییییی😁💜
300 تا شدنمون مبارککککک باشههههه
خیلی دوستون دارمممممم💜
من و ته همینجوری روی تخت اتاق نشسته بودیم و
داشتیم صدای بارون رو گوش می دادیم
رعد و برگ صدای خش خش درختا صدای بارون شدیدی
که میبارید خیلی گوش نواز بود
سرمو گذاشتم روی شونش حس خوبی بود
کسی که دوسش داری کنارته اونم سرشو گذاشت روی سر من
+: ته
_: هوم؟
+: واقعاً منو دوست داری؟
_: معلومه دوست دارم این چه حرفیه!
+: چون وقتی می خواستیم بریم دانشگاه
بهم گفتی باهات قطع رابطه کنم خیلی ناراحت شدم
_: معذرت می خوام
+: اشکال نداره خوبه که الان کنارمی
_: اره همین خوبه
که یهو یه رعد و برق خیلی بزرگ زد جوری همه جا رو
روشن کرد پریدم بغل ته
_: هششششش آروم باش نترس من نیستم
+: من میرم حموم
_: ممکنه برقا بره ها
+: نگران نباش چراغ های قشنگی داره که
می شه توی تاریکی حموم کرد
_: منم بیام (کیوت)
+: هاااااا؟ نهههههه!
_: خوب چیزی از دنیا کم نمیشه که
من باهات بیام حموم
+: وااااا
_: باشه بابا ببخشید من می خوابم اومدی بیرون
توعم بگیر بخواب
+: باشه
رفتم حموم کردم وقتی ساعت 3 صبح میری حموم
خیلی حس خوبی داره حوله رو دور خودم پیچیدم و
اومدم بیرون با چهره ب خیلی کیوت ته
که خوابیده بود مواجه شدم آخه آدم چقدر میتونه
خوشگل و کیوت و بخصوص هات باشه
ا.ت دیوونه چی داری می گی
نشستم. وی صندلی و موهامو خشک کردم و
لباسامو پوشیدم بعدم رفتم توی بغل ته
به صورتش نگاه کردم اوخی گوگولی وایییییییی
ا.تتتتتتت دیگه رسماً دیوونه شدی رفت
ویو ته
وقتی اومد بیرون خودمو زدم به خواب نمی خواستم دیدش
بزنم پس همونجوری چشمامو گذاشتم روی هم و
گرفتم خوابیدم بعد چند دقیقه ا.ت اومد توی بغلم و
به صورتم نگاه می کرد و گرفت خوابید ولی وقتی خوابید
من تونستم بخوابم؟ نه نتونستم
فقط داشتم به طرز خیلی کیوتی که خوابیده بود نگاه میکردم بی اختیار یه بوسیه کوچیک روی لباش گذاشتم
و بزور تا صبح خوابیدم
صبح
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم یکم خودمو جا به جا کردم ولی
دیدم ته نی رفتم دستشویی و کارای
شخصیم رو کردم و روتین پوستیمو رو انجام دادم بعد
لباسامو با یه لباس خوشگل عوض کردم
و رفتم پایین دیدم داره فیلم اغواگر ماهر بزرگ رو میبینه
همون جوری گذاشتمش و رفتم توی اتاق بورام ولی نبود
جیمین،کوک،جین،شوگا،جیهوپ،نامجون ، وان و.... ولی کسی نبود رفتم پایین پیش ته
_: اوووو سلام پرنسس
+: سلام ته خوبی چرا کسی نیست؟
_: اممممم نمیدونم
+: آها فهمیدم امروز تولد جیهوپه!
_: اره راست میگی باید برای امشب یه کارایی انجام بدیم
+: اوکی فهمیدم و....
خمارییییییییی😁💜
300 تا شدنمون مبارککککک باشههههه
خیلی دوستون دارمممممم💜
۱۸.۱k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.