پارت ۲۲فصل دوم

پارت ۲۲فصل دوم

ویو ات

رفتیم شرکت رفتم توی اتاق کوک
از این به بعد اتاق کار من اونجاس با تهسونگ و بکهیون رفتیم داخل اتاق

تهسونگ: خب ات اول از همه باید کار با اسلحه رو یاد بگیری

ات: بلدم

بکهیون: آره مامان بلده بابا یادش داده

تهسونگ: خب خوبه اوکیه کارمونم راحت تر شده

ات: میشه زودتر کارارو انجام بدیم من میخوام این کوفتی دیگه تموم شه بره

تهسونگ: خب راستش امشب میریم یه جا باید با یه نفر اشناشی ات

ات: اون کیه؟

بکهیون: خوشگلم بری میفهمی کیه قصد کمک کردن بهمون رو داره همون طور که میدونی داخل ماشینت اون مرتیکه شنود داره اما تصویر نیست فقط صداس و اون یارو نباید هویتش معلوم بشه پس با صورت پوشیده میاد و باهات یا رمزی حرف میزنه یا اینکه روی دفتر برات مینویسه ولی نگران نباش منم اونجا پیشتم

ات: باشه امیدوارم یاروعه به دردمون بخوره

تهسونگ: میخوره میخوره

ویو بنیامین

برای اینکه ات دست از سر پیدا کردن من برداره باید ماشینشو امروز تیر بارون کنم اما بهش آسیب نمیرسه پس افرادو آماده کردم برای حمله

یکی: قربان همچی برای امشب امادس

بنیامین:.....

میدونم کم شد اما اگر وقت کنم یه پارت دیگه میزارم