فیک عوضی قلدر (p13)
ات : نهه ما همراهش نیستیم
مین جه : ببخشید ارون ما میخواستیم بیایم اینجا ولی نمیدونستیم شمام میان
آرون : واقعا ؟ اشکال نداره مین جه میتونید برید داخل
ات ؛ دست مین جه رو گرفتمو رفتیم داخل باورم نمیشد این پسره ی عوضیو اینجام باید تحمل کنم از همه بدتر ضایع شدم مین جه اون پسره رو میشناخت
ات : مین جه میمردی منو ضایع نکنی
مین جه : ات من آرونو میشناسم ازم میخوای تظاهر کنم ندیدمش
ات : چمیدونم از دوست اون داداشتو دوستاش
ویو جیمین :
آرون : مین جه رو که شناختم ولی اون دختره که همراش بودو نه اون کیه ؟
جیمین : یه خل و چل به تمام معنا
آرون : منکه فک نمیکنم دختر خوبی به نظر میاد
جیمین : بیخیال ارون اون یه تختش کمه
آرون : اگه من مخشو زدم چی
جیمین : اون اصن مخ نداره
ارون : ( در حال خندیدن )
جیمین : خیله خب بسه بیا بریم داخل
ارون : بریم
ویو ات ؛ همراه مین جه رفتیم طبقه پایین رستوران که بار بود رفتیم سر یه میز نشستیم
پیشخدمت بار : سلام خانما خوش اومدین
مین جه : سلام ممنون
پیشخدمت : چی میل دارید ؟
ات : یه ودکا
مین جه : یه ابجو هم برا من
پیشخدمت : بله حتما
ات ؛ بعد چند دقیقه نوشیدنی هامونو اوردن هر دومون شروع کردیم به خوردن که ...
جیمین ؛ رفتیم پایین سر میز بار نشستم ات و مین جه اونور بار نشسته بودن از دور حواسم بهشون بود اینجا پر از ادمای لاشی بود نمیتونستم همین جوری ولشون کنم
ارون : جیمین چرا اینقد نگاشون میکنی ولشون کن بزار دارن خوش میگذرونن
جیمین : کاریشون ندارم فق حواسم بهشون هست
جیمین : راستی اون کاری که گفته بودمو انجام دادی ؟
آرون : اره فایلشو اماده کردم تو ماشینه یادم بنداز بعدا بهت بدم
جیمین : خوبه ممنون
آرون : حالا این صحنه های حال به هم زن متعلق به کی هست ؟
جیمین : دوس پسر ات دوست مین جه
آرون : اوههه میخوای دستشو رو کنی
جیمین : من فقط یه اتو ازش گرفتم تا دیگه به پر و پام نپیچه اگ بخواد رو مخم بره بقیش با خودشه
ارون : ایول بابا تو دیگه کی هستی
جیمین : ههههه ( خندیدن)
ویو ات ؛ حس گیجی بهم دست داد تا حالا اینقدر نخورده بودم بدنم داغ شده بود میخواستم از جام بلند شم اما نتونستم مین جه هم حالش بهتر از من نبود دو رو برمو نگا میکردم که یهوو دست یه نفرو روی بدنم احساس کردم صورتمو برگردونمو به مردی که مست کرده بودو سعی داشت لمسم کنه خیر شده بودم دستمو گرفت و بلندم کرد و داشت منو با خودش میبرد
ات : ولم کن لنتی
مرد : ساکت باش کوچولو میخوایم یکم خوش بگذرونیم
ات : ولم کن میگم ولم کنه ( توجه داشته باشدی جیغ بنفش کشید از اونا که کوه ترک میخوره :/ )
جیمین ؛ داشتم با ارون صحبت میکردم که یهو صدای جیغ یه نفرو شنیدم صورتمو برگردوندم و دیدم یکی داره ات باخودش میبره از جام بلند شدم ارونم همراهم اومد
مین جه ؛ وقتی ات و تو اون حال دیدم بدنم میلرزید اشکام سرازیر شدن نمیتونستم نفس بکشم
جیمین : ارون تو برو پیش مین جه
ارون : باشه
مین جه : ات ، ات ( با گریه )
ارون ؛ مین جه از ترس داشت میلرزید بدنش یخ زده بود اشکاش بی اختیار میرختن محکم بغلش کردمو سرشو نوازش میکردم
ارون : اروم باش مین جه ، اروم باش چیزی نیست
جیمین ؛ مین جه رو سپردن به آرون خودم رفتم سراغ اون لاشی ات و ازش جدا کردم و بعد با مشت زدم توی صورتش که خورد به میز بار داشتم میرفتم سمتش که یهو شیشه مشروب برداشتو زد تو سرم برای یه لحظه از خود بی خود شدم و...
چن روز نبودم از این ب بعد میزارم
شرط : 120
مین جه : ببخشید ارون ما میخواستیم بیایم اینجا ولی نمیدونستیم شمام میان
آرون : واقعا ؟ اشکال نداره مین جه میتونید برید داخل
ات ؛ دست مین جه رو گرفتمو رفتیم داخل باورم نمیشد این پسره ی عوضیو اینجام باید تحمل کنم از همه بدتر ضایع شدم مین جه اون پسره رو میشناخت
ات : مین جه میمردی منو ضایع نکنی
مین جه : ات من آرونو میشناسم ازم میخوای تظاهر کنم ندیدمش
ات : چمیدونم از دوست اون داداشتو دوستاش
ویو جیمین :
آرون : مین جه رو که شناختم ولی اون دختره که همراش بودو نه اون کیه ؟
جیمین : یه خل و چل به تمام معنا
آرون : منکه فک نمیکنم دختر خوبی به نظر میاد
جیمین : بیخیال ارون اون یه تختش کمه
آرون : اگه من مخشو زدم چی
جیمین : اون اصن مخ نداره
ارون : ( در حال خندیدن )
جیمین : خیله خب بسه بیا بریم داخل
ارون : بریم
ویو ات ؛ همراه مین جه رفتیم طبقه پایین رستوران که بار بود رفتیم سر یه میز نشستیم
پیشخدمت بار : سلام خانما خوش اومدین
مین جه : سلام ممنون
پیشخدمت : چی میل دارید ؟
ات : یه ودکا
مین جه : یه ابجو هم برا من
پیشخدمت : بله حتما
ات ؛ بعد چند دقیقه نوشیدنی هامونو اوردن هر دومون شروع کردیم به خوردن که ...
جیمین ؛ رفتیم پایین سر میز بار نشستم ات و مین جه اونور بار نشسته بودن از دور حواسم بهشون بود اینجا پر از ادمای لاشی بود نمیتونستم همین جوری ولشون کنم
ارون : جیمین چرا اینقد نگاشون میکنی ولشون کن بزار دارن خوش میگذرونن
جیمین : کاریشون ندارم فق حواسم بهشون هست
جیمین : راستی اون کاری که گفته بودمو انجام دادی ؟
آرون : اره فایلشو اماده کردم تو ماشینه یادم بنداز بعدا بهت بدم
جیمین : خوبه ممنون
آرون : حالا این صحنه های حال به هم زن متعلق به کی هست ؟
جیمین : دوس پسر ات دوست مین جه
آرون : اوههه میخوای دستشو رو کنی
جیمین : من فقط یه اتو ازش گرفتم تا دیگه به پر و پام نپیچه اگ بخواد رو مخم بره بقیش با خودشه
ارون : ایول بابا تو دیگه کی هستی
جیمین : ههههه ( خندیدن)
ویو ات ؛ حس گیجی بهم دست داد تا حالا اینقدر نخورده بودم بدنم داغ شده بود میخواستم از جام بلند شم اما نتونستم مین جه هم حالش بهتر از من نبود دو رو برمو نگا میکردم که یهوو دست یه نفرو روی بدنم احساس کردم صورتمو برگردونمو به مردی که مست کرده بودو سعی داشت لمسم کنه خیر شده بودم دستمو گرفت و بلندم کرد و داشت منو با خودش میبرد
ات : ولم کن لنتی
مرد : ساکت باش کوچولو میخوایم یکم خوش بگذرونیم
ات : ولم کن میگم ولم کنه ( توجه داشته باشدی جیغ بنفش کشید از اونا که کوه ترک میخوره :/ )
جیمین ؛ داشتم با ارون صحبت میکردم که یهو صدای جیغ یه نفرو شنیدم صورتمو برگردوندم و دیدم یکی داره ات باخودش میبره از جام بلند شدم ارونم همراهم اومد
مین جه ؛ وقتی ات و تو اون حال دیدم بدنم میلرزید اشکام سرازیر شدن نمیتونستم نفس بکشم
جیمین : ارون تو برو پیش مین جه
ارون : باشه
مین جه : ات ، ات ( با گریه )
ارون ؛ مین جه از ترس داشت میلرزید بدنش یخ زده بود اشکاش بی اختیار میرختن محکم بغلش کردمو سرشو نوازش میکردم
ارون : اروم باش مین جه ، اروم باش چیزی نیست
جیمین ؛ مین جه رو سپردن به آرون خودم رفتم سراغ اون لاشی ات و ازش جدا کردم و بعد با مشت زدم توی صورتش که خورد به میز بار داشتم میرفتم سمتش که یهو شیشه مشروب برداشتو زد تو سرم برای یه لحظه از خود بی خود شدم و...
چن روز نبودم از این ب بعد میزارم
شرط : 120
۲۰۶.۷k
۲۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.