my heart
part ²
هوپی:من که داداشتم"گریه الکی"
جین:نگا نگا مافیا داره گریه میکنه
ات:خب"سرد"
سومی:چته تو چرا اینجوریی من از اول ازدواجم تا حالا ندیدم به برادرت نزدیک بشی
ات:شما قاتلین و زناتونم هم دستتونن من سمت شما نمیام"داد"
ته:هوییییییییییی درست پیش برو ما قاتل نیستیم
ات:ثابت کن نیستی "سرد"
جیمین:کوک بیا یکی کپی تو
کوک:این هه حداقل تهیونگ رو میگفتی یه چیزی این فقط باید پر قو بزرگ شده"سرد-پوزخند"
هوپی:ما توی ۱۸ سال زندگیش کلا هر روز ۱ ساعت میدیدیمش البته از بعد ۱۷ نوامبر ۱۵ سال پیش"خنده"
نامی:مشکلی داره
ات:نه من خیلیم سالمم فقط از قاتلا بدم میاد یا بهتر بگم میترسم"ریلکس"
هه می:ولی پدر تو رطبه ۲ هست
ات:چه کنم بیام ؟بگم وای وای من از اون میترسم"سرد"
دوهی:داداشی کلا ۱ شب توروخدا
کوک:فقط یک شب"سرد"
جینا:داداش گلم میشه یه شب خونه دوست ات بمونیم"کیوت"
هوپی:مختلط؟
جینا:اوهم "اروم"
ات:من دوستی ندارم جانگ جینا و شما اونجا نمیری"جدی-نگاهی ترسناک"
جینا:ولی من از تو بزرگترم میتونم هر کاری دلم بخواد بکنم"عصبی"
ات:هرجور راحتی میری خونه می پارتی
رالی:من من
ات:تق"کشتش" خب حالا خانوادش غم از دست دادن بچشونو دارن"خون روی صورتشه"
یونگی:تو که خودتم قاتلی"سرد"
ات:قاتل؟ نه من فقط غیرتم اجازه نمیده خواهرم بره پارتی مختلط "سرد"
کوک:نکشیمون غیرتی منم رو خواهرم غیرت دارم ولی اون از من کوچیک تره ولی خواهر تو ۲۱ سالشه و تو ۱۸ سال "سرد"
ات:گوشیم"جدی"
هوپی:بفرما
یونا:جلو خودمو گرفتم دوهی
جینا:دوهی زنده هستی
دوهی: جرررررررررررررررررررر فکرشو بکن ادمی که دو دقیقه پیش ادم کشته قاب گوشیش قورباغه ای باشه و همینطور وقتی سرشو میکنی تو گوشی کیوت بشه"خنده"
ات:می؟"کیوت"
سومی:میخوام لپای خواهر شوهرم رو بکشم"ذوق"
ات:تو دوتا خواهر شوهر داری برو پیش اون و بای بای"رفت"
سومی:ذوقم نابود شد
"خونه"
پ.ات:ات بیا میخوام باهات حرف بزنم
ات:"سرشو به نشونه ای که میترسه تکون داد"
م.ات:بیا پیش من بابات رو به رو میشینه"خنده"
ات:اوهم "رفت نشست"
پ.ات:میخوام امشب با خودم ببرمت کره یه خونه برات گرفتم
ات:اهوم "تعجب"
پ.ات:وسایلتو جمع کردم بیا بریم
ات:ولی الان بارون میاد
"تو خیابون"
ات:بابا اینجا کجاست
پ.ات:دخترم چمدونتو بگیر من میرم اونور برات یه چیزی بخرم"ناراحت"
ات:باشه
"۳۰ دقیقه بعد"
شروع مکالمه
ات:بابا کجایی من نیم ساعته اینجا منتظرتم
پ.ات:ببخشید دخترم من تورو فروختم
ات:چی"تعجب-سرد"
پ.ات:میدونم ترسیدی ولی من تورو به مافیا رطبه یک فروختم
ات:چرا به چه دلیل
پ.ان:باهاش شرت بستم من باختم پولشو نداشتم بدم اونم گفت چیزی که برات مهمه رو بده و تو برام یه دنیا مهم بودی
ات:پس من خودم میرم
پ.ات:نمیتونی تو الان تو محوطه خونه اونی
ات:
هوپی:من که داداشتم"گریه الکی"
جین:نگا نگا مافیا داره گریه میکنه
ات:خب"سرد"
سومی:چته تو چرا اینجوریی من از اول ازدواجم تا حالا ندیدم به برادرت نزدیک بشی
ات:شما قاتلین و زناتونم هم دستتونن من سمت شما نمیام"داد"
ته:هوییییییییییی درست پیش برو ما قاتل نیستیم
ات:ثابت کن نیستی "سرد"
جیمین:کوک بیا یکی کپی تو
کوک:این هه حداقل تهیونگ رو میگفتی یه چیزی این فقط باید پر قو بزرگ شده"سرد-پوزخند"
هوپی:ما توی ۱۸ سال زندگیش کلا هر روز ۱ ساعت میدیدیمش البته از بعد ۱۷ نوامبر ۱۵ سال پیش"خنده"
نامی:مشکلی داره
ات:نه من خیلیم سالمم فقط از قاتلا بدم میاد یا بهتر بگم میترسم"ریلکس"
هه می:ولی پدر تو رطبه ۲ هست
ات:چه کنم بیام ؟بگم وای وای من از اون میترسم"سرد"
دوهی:داداشی کلا ۱ شب توروخدا
کوک:فقط یک شب"سرد"
جینا:داداش گلم میشه یه شب خونه دوست ات بمونیم"کیوت"
هوپی:مختلط؟
جینا:اوهم "اروم"
ات:من دوستی ندارم جانگ جینا و شما اونجا نمیری"جدی-نگاهی ترسناک"
جینا:ولی من از تو بزرگترم میتونم هر کاری دلم بخواد بکنم"عصبی"
ات:هرجور راحتی میری خونه می پارتی
رالی:من من
ات:تق"کشتش" خب حالا خانوادش غم از دست دادن بچشونو دارن"خون روی صورتشه"
یونگی:تو که خودتم قاتلی"سرد"
ات:قاتل؟ نه من فقط غیرتم اجازه نمیده خواهرم بره پارتی مختلط "سرد"
کوک:نکشیمون غیرتی منم رو خواهرم غیرت دارم ولی اون از من کوچیک تره ولی خواهر تو ۲۱ سالشه و تو ۱۸ سال "سرد"
ات:گوشیم"جدی"
هوپی:بفرما
یونا:جلو خودمو گرفتم دوهی
جینا:دوهی زنده هستی
دوهی: جرررررررررررررررررررر فکرشو بکن ادمی که دو دقیقه پیش ادم کشته قاب گوشیش قورباغه ای باشه و همینطور وقتی سرشو میکنی تو گوشی کیوت بشه"خنده"
ات:می؟"کیوت"
سومی:میخوام لپای خواهر شوهرم رو بکشم"ذوق"
ات:تو دوتا خواهر شوهر داری برو پیش اون و بای بای"رفت"
سومی:ذوقم نابود شد
"خونه"
پ.ات:ات بیا میخوام باهات حرف بزنم
ات:"سرشو به نشونه ای که میترسه تکون داد"
م.ات:بیا پیش من بابات رو به رو میشینه"خنده"
ات:اوهم "رفت نشست"
پ.ات:میخوام امشب با خودم ببرمت کره یه خونه برات گرفتم
ات:اهوم "تعجب"
پ.ات:وسایلتو جمع کردم بیا بریم
ات:ولی الان بارون میاد
"تو خیابون"
ات:بابا اینجا کجاست
پ.ات:دخترم چمدونتو بگیر من میرم اونور برات یه چیزی بخرم"ناراحت"
ات:باشه
"۳۰ دقیقه بعد"
شروع مکالمه
ات:بابا کجایی من نیم ساعته اینجا منتظرتم
پ.ات:ببخشید دخترم من تورو فروختم
ات:چی"تعجب-سرد"
پ.ات:میدونم ترسیدی ولی من تورو به مافیا رطبه یک فروختم
ات:چرا به چه دلیل
پ.ان:باهاش شرت بستم من باختم پولشو نداشتم بدم اونم گفت چیزی که برات مهمه رو بده و تو برام یه دنیا مهم بودی
ات:پس من خودم میرم
پ.ات:نمیتونی تو الان تو محوطه خونه اونی
ات:
۴.۱k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.