عشق یا قتل ادامه پارت ۹
پ ۹ ق ۲ : + زحمت نمیکشیدی همینطوری هم ادامه میدادیم.
- ا/ت به مبارزه برس
برگشتم طرفش و با خنده ای گفتم
+ چشم استاد
مقابل جانگ ایستادم
+ مردک بیا جلو
حمله ور شد طرفم
لگدی ک خواست بزنه رو نگه داشتم و زانومو کوبوندم تو صورتش ......خونی از دماغش سرچشمه گرفت در حدی بود ک فک کنم دماغش شکست
- کافیه
استاد اومد جلوم و کت مشکیش رو در آورد انداخت اون طرف
- ببینم چند مرده حلاجی!
با نیشخندی گفتم + استاد....میگم نمیخوام حرفایی ک به اون زدم رو به شما هم بزنم پس خواهشا اینقدر جلوی من مَرد مَرد نکنید!
- اوهوع.....رییس میگم بد دختریه یه بد گرله !
جونگ کوک ....... گفتم دختر ضعیفی نیست! ....شروع کنین!
- بیا جلو بد گرل!
واه فک کرده کی ام همچین حرفایی میزنه با خودش....... بد گرل؟......بد گرل رو بهت نشون میدم.....
با کلی مبارزه سخت جونگ کوک حتی نمیزاشت یه قطره آب هم بخورم فقط میگفت ادامه بدید بد جور خسته شده بودم پاهامو گرفتم دور گردن استاد و اون با پشت خودشو زد زمین ک احساس کردم ستون فقراتم تیکه تیکه شد ...... همینطور رو زمین مونده بودم و نمیتونستم بلند شم ک دستشو طرفم گرفت.....چه معنی ای داشت!؟.......نفهمیدم به درک اصن..... دستشو گرفتم تا خواستم بلند شم دستشو کشید و دوباره با زمین در تماس شدم .........آخه این چه کاریه؟ مث آدم کمک کن دیگه ....... خودم بلند شدم ک جونگ کوک دهن باز کرد
جونگ کوک......کافیه!...... جیهوپ بیا اینجا ..... تو هم خوب خودتو آماده کن!
( ببخشید یکم پارتا قسمتاش زیادن مجبورم هر قسمت رو جدا بزارم )
- ا/ت به مبارزه برس
برگشتم طرفش و با خنده ای گفتم
+ چشم استاد
مقابل جانگ ایستادم
+ مردک بیا جلو
حمله ور شد طرفم
لگدی ک خواست بزنه رو نگه داشتم و زانومو کوبوندم تو صورتش ......خونی از دماغش سرچشمه گرفت در حدی بود ک فک کنم دماغش شکست
- کافیه
استاد اومد جلوم و کت مشکیش رو در آورد انداخت اون طرف
- ببینم چند مرده حلاجی!
با نیشخندی گفتم + استاد....میگم نمیخوام حرفایی ک به اون زدم رو به شما هم بزنم پس خواهشا اینقدر جلوی من مَرد مَرد نکنید!
- اوهوع.....رییس میگم بد دختریه یه بد گرله !
جونگ کوک ....... گفتم دختر ضعیفی نیست! ....شروع کنین!
- بیا جلو بد گرل!
واه فک کرده کی ام همچین حرفایی میزنه با خودش....... بد گرل؟......بد گرل رو بهت نشون میدم.....
با کلی مبارزه سخت جونگ کوک حتی نمیزاشت یه قطره آب هم بخورم فقط میگفت ادامه بدید بد جور خسته شده بودم پاهامو گرفتم دور گردن استاد و اون با پشت خودشو زد زمین ک احساس کردم ستون فقراتم تیکه تیکه شد ...... همینطور رو زمین مونده بودم و نمیتونستم بلند شم ک دستشو طرفم گرفت.....چه معنی ای داشت!؟.......نفهمیدم به درک اصن..... دستشو گرفتم تا خواستم بلند شم دستشو کشید و دوباره با زمین در تماس شدم .........آخه این چه کاریه؟ مث آدم کمک کن دیگه ....... خودم بلند شدم ک جونگ کوک دهن باز کرد
جونگ کوک......کافیه!...... جیهوپ بیا اینجا ..... تو هم خوب خودتو آماده کن!
( ببخشید یکم پارتا قسمتاش زیادن مجبورم هر قسمت رو جدا بزارم )
۳۰.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۰