وانشات یونگی
🍓وانشات یونگی🍓
از زبون تو:
رفتارش باهات سرد شده بود.صبح میرفت کمپانی و شب برمیگشت.هر وقت هم خونه بود یا تو اتاق داشت آهنگ مینوشت یا خواب بود.حداقل یه عذر خواهی ساده چیزه زیادی نبود که ازش انتظار داشته باشی،یه عذر خواهی رمانتیک که همه دختر ها از دوست پسرشون انتظار داشتن.ولی با این حال به روی خودت نمیاوردی و به خودت میگفتی:شاید بعدا میخواد ازم عذر خواهی کنه یا شایدم خیلی کارش زیاده.با این حرفا خودت رو راضی نگه میداشتی.................
چند روز بعد:
صبح بلند شدی و با جای خالی یونگی مواجه شدی.دیگه صبرت لبریز شده بود.دیگه نمیتونستی تحمل کنی.با عصبانیت کارهاتو انجام دادی و به طرف کمپانی حرکت کردی.جلوی در کمپانی وایستاده بودی.یه نفس عمیق کشیدی که باعث شد حالت بهتر بشه.رفتی داخل اتاق تمرین،اعضا داشتن تمرین میکردن.با چشم دنبال یونگی گشتی ولی ندیدیش،اعضا اومدن پیشت
نامجون:سلام ا/ت اینجا چیکار میکنی؟
تو:سلام.اومدم دنبال یونگی،باید یه چیزی رو بهش بگم. جیمین:مگه شوگا نیومده خونه؟
تو:خونه؟
کوک:هیونگ گفت خستس و میره خونه تا استراحت کنه.
تو:کی گفته؟
جین:فکر کنم ۳ ساعته پیش.
تهیونگ حرف جین رو تایید کرد.عصبانی بودی به خاطر همین سریع از اعضا خداحافظی کردی.حدس میزدی کجا رفته به خاطر همین به سمت باری که همیشه باهم میرفتین رفتی.در بار رو باز کردی و داخل رفتی.بوی الکل به صورتت خورد که باعث شد خطرات گذشتت برات مرور شه و لبخند قشنگ روی صورتت نمایان بشه ولی.....
فعلا توی این قسمت بمونید تا بقیش رو فردا بفرستم😐🌸
شب بخیر🌔☄
از زبون تو:
رفتارش باهات سرد شده بود.صبح میرفت کمپانی و شب برمیگشت.هر وقت هم خونه بود یا تو اتاق داشت آهنگ مینوشت یا خواب بود.حداقل یه عذر خواهی ساده چیزه زیادی نبود که ازش انتظار داشته باشی،یه عذر خواهی رمانتیک که همه دختر ها از دوست پسرشون انتظار داشتن.ولی با این حال به روی خودت نمیاوردی و به خودت میگفتی:شاید بعدا میخواد ازم عذر خواهی کنه یا شایدم خیلی کارش زیاده.با این حرفا خودت رو راضی نگه میداشتی.................
چند روز بعد:
صبح بلند شدی و با جای خالی یونگی مواجه شدی.دیگه صبرت لبریز شده بود.دیگه نمیتونستی تحمل کنی.با عصبانیت کارهاتو انجام دادی و به طرف کمپانی حرکت کردی.جلوی در کمپانی وایستاده بودی.یه نفس عمیق کشیدی که باعث شد حالت بهتر بشه.رفتی داخل اتاق تمرین،اعضا داشتن تمرین میکردن.با چشم دنبال یونگی گشتی ولی ندیدیش،اعضا اومدن پیشت
نامجون:سلام ا/ت اینجا چیکار میکنی؟
تو:سلام.اومدم دنبال یونگی،باید یه چیزی رو بهش بگم. جیمین:مگه شوگا نیومده خونه؟
تو:خونه؟
کوک:هیونگ گفت خستس و میره خونه تا استراحت کنه.
تو:کی گفته؟
جین:فکر کنم ۳ ساعته پیش.
تهیونگ حرف جین رو تایید کرد.عصبانی بودی به خاطر همین سریع از اعضا خداحافظی کردی.حدس میزدی کجا رفته به خاطر همین به سمت باری که همیشه باهم میرفتین رفتی.در بار رو باز کردی و داخل رفتی.بوی الکل به صورتت خورد که باعث شد خطرات گذشتت برات مرور شه و لبخند قشنگ روی صورتت نمایان بشه ولی.....
فعلا توی این قسمت بمونید تا بقیش رو فردا بفرستم😐🌸
شب بخیر🌔☄
۶۰.۸k
۰۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.