ارباب سختگیر!
part ⁷
کاغذ رو برداشتمو خوندمش!
نامه:اگه میخای کوکو فقط یه بار دیگه ببینی به این آدرس بیا.
ترسیده از اتاق بیرون رفتمو سمت در خرجی رفتم.
خیلی عجیب بود چون هیچ بادیگاردی نبود.
دست در عمارت رفتمو بازش کردم.
مکانی که روی کاغذ بود نزدیک بود و قبلا به اون مکان رفته بودم.
رودخونه که کنار درختای سرسبز بود.
سمت رودخونه قدم برمی داشتم.
استرسم هر لحظه بیشتر میشد.
ترسیده جلوتر رفتم که با دیدن اون چیز شوکه شدم.
ادامه دارد.........
کاغذ رو برداشتمو خوندمش!
نامه:اگه میخای کوکو فقط یه بار دیگه ببینی به این آدرس بیا.
ترسیده از اتاق بیرون رفتمو سمت در خرجی رفتم.
خیلی عجیب بود چون هیچ بادیگاردی نبود.
دست در عمارت رفتمو بازش کردم.
مکانی که روی کاغذ بود نزدیک بود و قبلا به اون مکان رفته بودم.
رودخونه که کنار درختای سرسبز بود.
سمت رودخونه قدم برمی داشتم.
استرسم هر لحظه بیشتر میشد.
ترسیده جلوتر رفتم که با دیدن اون چیز شوکه شدم.
ادامه دارد.........
۱۴.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.