قمار خانه ارباب جئون
قمار خانه ارباب جئون
p¹
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
جامی که تو دستم بودو تکون دادم شراب قرمز رنگی که تو جام بود با تکون های من به دیواره های جام میخورد.
جام و بردم سمت لبام که یانگ سو ضربه ایی زد به پهلوم اخمام و کشیدم توهمو برگشتم طرفش و گفتم
+چته؟!
با سر به روبه روش اشاره کرد و گفت
×اونجا رو
به جایی که میگفت نگاه کردم
×مگه قرار نبود دیگه اینجا نیاد جونگ کوک
+هوم ولی اون دختر کناریش کیه...؟!
×نمیدونم
جامی که تو دستم بود رو گذاشتم رو میزو از جام بلند شدم یانگ سو مچمو گرفت
×کجا میری بیخیالش شو کوک
مچمو از دستش کشیدم بیرون و گفتم
+ولم کن
با عصبانیت رفتم سمت ژوئن که با اون خنده مضحکش انگار رو مغزم سوهان کشیدن.
با دیدن من از جاش بلند شد همه ادمایی که اطراف میز بودن برگشتن سمتم
سریع گفت
ژوئن: سلام ارباب جئون
+مگه نگفتم دیگه اینجا نیا
ژوئن:چ..چرا گفتین ول...ولی مجبور شدم بیام
+کی مجبورت کرد
ژوئن: من یه عالمه بدهی بالا اوردم برای همین اومدم تا...
+سرچی شرط بستی چیزی داری مگه امارت و رسوندن بم هیچی برات نمونده...
ژوئن: آ...آره هیچی ندارم ولی...
به دختر کناریش اشاره کرد که سرش پایین بود
ژوئن: ات هست
+گمشو
برگشتم برم که یکی بلند گفت
-ارباب جئون حیفه این دختر نصیب یکی دیگه بشه نظرتون راجبش چیه
بد نمیگفت حداقل این دخترک رو از دست این حیوون آزاد میکردم.
یانگ سو اومد و گفت
×بنظرم قبول کن کوکی
برگشتم سمت ژوئن که مشتاق داشت منو میدید.
دوباره برگشتم سرجای اولم و صندلی رو کشیدم نشستم روش و پامو گذاشتم رو میز و اون یکی پام رو هم انداختم رو اون.
+اگه من بردم گورت و گم میکنی و دیگه اینجا نمیای فهمیدی...
سرشو تکون داد
ژوئن: بلع بلع ارباب جئون
+شروع کن
دختری که اسمش ات بود سرشو بالاخره بلند کرد
تازه چشمم به چشمای خمارش خورد .
با دیدن...
___________________
چطور شده مایل هستید به پارت بعد...؟
🖤
p¹
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
جامی که تو دستم بودو تکون دادم شراب قرمز رنگی که تو جام بود با تکون های من به دیواره های جام میخورد.
جام و بردم سمت لبام که یانگ سو ضربه ایی زد به پهلوم اخمام و کشیدم توهمو برگشتم طرفش و گفتم
+چته؟!
با سر به روبه روش اشاره کرد و گفت
×اونجا رو
به جایی که میگفت نگاه کردم
×مگه قرار نبود دیگه اینجا نیاد جونگ کوک
+هوم ولی اون دختر کناریش کیه...؟!
×نمیدونم
جامی که تو دستم بود رو گذاشتم رو میزو از جام بلند شدم یانگ سو مچمو گرفت
×کجا میری بیخیالش شو کوک
مچمو از دستش کشیدم بیرون و گفتم
+ولم کن
با عصبانیت رفتم سمت ژوئن که با اون خنده مضحکش انگار رو مغزم سوهان کشیدن.
با دیدن من از جاش بلند شد همه ادمایی که اطراف میز بودن برگشتن سمتم
سریع گفت
ژوئن: سلام ارباب جئون
+مگه نگفتم دیگه اینجا نیا
ژوئن:چ..چرا گفتین ول...ولی مجبور شدم بیام
+کی مجبورت کرد
ژوئن: من یه عالمه بدهی بالا اوردم برای همین اومدم تا...
+سرچی شرط بستی چیزی داری مگه امارت و رسوندن بم هیچی برات نمونده...
ژوئن: آ...آره هیچی ندارم ولی...
به دختر کناریش اشاره کرد که سرش پایین بود
ژوئن: ات هست
+گمشو
برگشتم برم که یکی بلند گفت
-ارباب جئون حیفه این دختر نصیب یکی دیگه بشه نظرتون راجبش چیه
بد نمیگفت حداقل این دخترک رو از دست این حیوون آزاد میکردم.
یانگ سو اومد و گفت
×بنظرم قبول کن کوکی
برگشتم سمت ژوئن که مشتاق داشت منو میدید.
دوباره برگشتم سرجای اولم و صندلی رو کشیدم نشستم روش و پامو گذاشتم رو میز و اون یکی پام رو هم انداختم رو اون.
+اگه من بردم گورت و گم میکنی و دیگه اینجا نمیای فهمیدی...
سرشو تکون داد
ژوئن: بلع بلع ارباب جئون
+شروع کن
دختری که اسمش ات بود سرشو بالاخره بلند کرد
تازه چشمم به چشمای خمارش خورد .
با دیدن...
___________________
چطور شده مایل هستید به پارت بعد...؟
🖤
۲۰.۶k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.