شب برفی پارت چهارم
شب برفی پارت چهارم
ویو نویسنده
ا/ت و کازوتورا از ساختمون خارج شدن و سوار موتور کازوتورا شدن
تویه راه یهو برف بارید اما زیاد طوفانی نبود گوله های برف مثل
شبنم میبارید و یه منظره ی رویایی
رو ساخته بود همه جا سفید شده بود
که ا/ت یاد روز تولد مادرش افتاد بعد
از اون شب دیگه ا/ت لبخند نزده بود
ا/ت ناخواسته اشک هاش سرازیر شد
کازوتورا فهمید اما چیزی نگفت تا ا/ت خجالت نکشه
کازوتورا : دیگه رسیدیم
ا/ت اشک هاشو پاک کرد
ا/ت : باشه یه (لبخند ملیح زد)
ویو ا/ت
رفتیم خونه ی کازوتورا خونه ی
کوچیکی داشت اما مرتب
کازوتورا : من خوابم نمیاد تو چی
ا/ت: نه منم خوابم نمیاد
کازوتورا : خوبه پس میای فیلم ببینیم
ا/ت : باشه حتما
کازوتورا فیلم رو گذاشت و بعد از یکی دو ساعت تصمیم گرفتن
بخوابن کازوتورا دوتا جا آورد
چون خجالت میکشید رو تخت
بخوابه و ا/ت رو زمین
چند ساعت گذشت ا/ت خوابش
نبرده بود اما برای اینکه خوابش ببره
چشماشو بسته بود (فردا روز تعطیل بود )
ویو ا/ت
تشنم شده بود رفتم آب بخورم که وقتی برگشتم با قیافه ی ژولیده پولیده ی کازوتورا روبرو شدم و جوری که پرده های گوش یه آدم پاره بشه جیق کشیدم اما فکر کنم کازوتورا بیشتر از من ترسیده بود و واقعاً
قیافش خیلی دیدنی بود
که دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با صدایه بلند خندیدم
کازوتورا :
خیلی کرم ریختن حال میده 😈
ویو نویسنده
ا/ت و کازوتورا از ساختمون خارج شدن و سوار موتور کازوتورا شدن
تویه راه یهو برف بارید اما زیاد طوفانی نبود گوله های برف مثل
شبنم میبارید و یه منظره ی رویایی
رو ساخته بود همه جا سفید شده بود
که ا/ت یاد روز تولد مادرش افتاد بعد
از اون شب دیگه ا/ت لبخند نزده بود
ا/ت ناخواسته اشک هاش سرازیر شد
کازوتورا فهمید اما چیزی نگفت تا ا/ت خجالت نکشه
کازوتورا : دیگه رسیدیم
ا/ت اشک هاشو پاک کرد
ا/ت : باشه یه (لبخند ملیح زد)
ویو ا/ت
رفتیم خونه ی کازوتورا خونه ی
کوچیکی داشت اما مرتب
کازوتورا : من خوابم نمیاد تو چی
ا/ت: نه منم خوابم نمیاد
کازوتورا : خوبه پس میای فیلم ببینیم
ا/ت : باشه حتما
کازوتورا فیلم رو گذاشت و بعد از یکی دو ساعت تصمیم گرفتن
بخوابن کازوتورا دوتا جا آورد
چون خجالت میکشید رو تخت
بخوابه و ا/ت رو زمین
چند ساعت گذشت ا/ت خوابش
نبرده بود اما برای اینکه خوابش ببره
چشماشو بسته بود (فردا روز تعطیل بود )
ویو ا/ت
تشنم شده بود رفتم آب بخورم که وقتی برگشتم با قیافه ی ژولیده پولیده ی کازوتورا روبرو شدم و جوری که پرده های گوش یه آدم پاره بشه جیق کشیدم اما فکر کنم کازوتورا بیشتر از من ترسیده بود و واقعاً
قیافش خیلی دیدنی بود
که دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با صدایه بلند خندیدم
کازوتورا :
خیلی کرم ریختن حال میده 😈
۴.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.