Part 7
ویو کوک :
میخواستم دنبالش برم ، میخواستم دلیل کارش رو بپرسم ، میخواستم ادبش کنم ، اما انگار جادو شده بودم .( لایک مجیک 😼🪄) بعد اینکه در رو بست به خودم اومدم و بلند شدم ، سریع از اتاق رفتم بیرون ، وقتی رسیدم چند متری میزمون ات رو دیدم . نشسته بود و انگار که هیچی نشده باشه داشت با دوست پرروش حرف میزد . سر جام نشستم که
& مستر جئون واقعا استرس داره یا چشمای من ضعیفه ؟
ویو ات :
رفتم روی صندلیم نشستم و با ریوجین حرف زدم . بعد از چند دقیقه جونگ کوک اومد نشست ولی من انگار ندیده باشمش همچنان با ریوجین حرف میزدم .
& مستر جئون واقعا استرس داره یا چشمای من ضعیفه ؟
واقعا هم به نظر استرس داشت و عصبی بود . لابد ترسیده . پوزخندی زدم که
د.د.ف: به نظر میاد خوشحالی که جونگ کوک استرس داره ( روبه ات )
+ درسته ، وقتی کار های قبلا اش رو براش جبران کردم باید هم خوشحال باشم ( پوزخند )
دختره و پسر کناریش پوزخندشون محو شد .
ویو ها یون ( نویسنده ):
_ اها راستی ، من با این و شما ها با اینا آشنا نشدین ( یعنی جونگ کوک با ریوجین ، و ات و ریوجین با فلیکس و دوست دخترش آشنا نشدن )
* این اسم داره ( بیخیال )
سکوت مطلق ....
* شین ریوجین هستم ( بیخیال )
د.د.ف: یانگ هه این هستم ( پر ادعا )
& لی فلیکس
* او ، فکر کنم اسمتون رو میدونستم ( نقشه داره )
همه با حالت سوالی به ریوجین زل زدن .
* راستش دو نفر اونجا داشتن درباره شما دوتا کفتر عاشق حرف میزدن( تمسخر )
( دوست دختر فلیکس با $ )
$ چی میگفتن ؟( پوزخند )( منظورش اینه هیچ غلطی نمیتونی بکنی )
فلیکس دست به سینه شد و جونگ کوک جوری که انگار هیجان زده ست آرنجش رو روی میز و دستش رو روی لپش گذاشت .
* خب .... نمیدونم مشتاقی بشنوی یا نه .... ولی داشتن درباره دوست پسرت حرف میزدن
& چرا حرفت رو تکرار میکنی ؟ بنال دیگه ( کلافه )
* مثل اینکه عصبی ای ( پوزخند ) باید بگم منظورم از دوست پسرش تو نبودی ، منظورم دوست پسر دیگش بود که چند بار هم باهاش رابطه داشته و مثل اینکه دوست پسرش میگه خیلی خوب بوده ( خونسرد )
& ببینم مدرک داری دختره ....
با حرف ات حرف فلیکس قطع شد .
+ اولا که ، میتونی حرفش رو باور نکنی ، ریوجین معمولا وقتایی که راست میگه خیلی خونسرد عه ، و دوما ، حق نداری به دوست من توهین کنی ( جدی )
& او ببین کی واسه ما شاخ و شونه میکشه ( خنده حرصی )
ات و ریوجین همزمان بلند شدن ، کیفشون رو برداشتن و انداختن سر شونشون .
+* گه نخور برات بده ( همزمان )
___________
اسلاید اول : لباس ریوجین
اسلاید دوم : لباس ات
اسلاید سوم : لباس کوک
اسلاید چهارم : لباس فلیکس
گایز میدونم داره مسخره پیش میره سعی میکنم بهترش کنم 😔💔
میخواستم دنبالش برم ، میخواستم دلیل کارش رو بپرسم ، میخواستم ادبش کنم ، اما انگار جادو شده بودم .( لایک مجیک 😼🪄) بعد اینکه در رو بست به خودم اومدم و بلند شدم ، سریع از اتاق رفتم بیرون ، وقتی رسیدم چند متری میزمون ات رو دیدم . نشسته بود و انگار که هیچی نشده باشه داشت با دوست پرروش حرف میزد . سر جام نشستم که
& مستر جئون واقعا استرس داره یا چشمای من ضعیفه ؟
ویو ات :
رفتم روی صندلیم نشستم و با ریوجین حرف زدم . بعد از چند دقیقه جونگ کوک اومد نشست ولی من انگار ندیده باشمش همچنان با ریوجین حرف میزدم .
& مستر جئون واقعا استرس داره یا چشمای من ضعیفه ؟
واقعا هم به نظر استرس داشت و عصبی بود . لابد ترسیده . پوزخندی زدم که
د.د.ف: به نظر میاد خوشحالی که جونگ کوک استرس داره ( روبه ات )
+ درسته ، وقتی کار های قبلا اش رو براش جبران کردم باید هم خوشحال باشم ( پوزخند )
دختره و پسر کناریش پوزخندشون محو شد .
ویو ها یون ( نویسنده ):
_ اها راستی ، من با این و شما ها با اینا آشنا نشدین ( یعنی جونگ کوک با ریوجین ، و ات و ریوجین با فلیکس و دوست دخترش آشنا نشدن )
* این اسم داره ( بیخیال )
سکوت مطلق ....
* شین ریوجین هستم ( بیخیال )
د.د.ف: یانگ هه این هستم ( پر ادعا )
& لی فلیکس
* او ، فکر کنم اسمتون رو میدونستم ( نقشه داره )
همه با حالت سوالی به ریوجین زل زدن .
* راستش دو نفر اونجا داشتن درباره شما دوتا کفتر عاشق حرف میزدن( تمسخر )
( دوست دختر فلیکس با $ )
$ چی میگفتن ؟( پوزخند )( منظورش اینه هیچ غلطی نمیتونی بکنی )
فلیکس دست به سینه شد و جونگ کوک جوری که انگار هیجان زده ست آرنجش رو روی میز و دستش رو روی لپش گذاشت .
* خب .... نمیدونم مشتاقی بشنوی یا نه .... ولی داشتن درباره دوست پسرت حرف میزدن
& چرا حرفت رو تکرار میکنی ؟ بنال دیگه ( کلافه )
* مثل اینکه عصبی ای ( پوزخند ) باید بگم منظورم از دوست پسرش تو نبودی ، منظورم دوست پسر دیگش بود که چند بار هم باهاش رابطه داشته و مثل اینکه دوست پسرش میگه خیلی خوب بوده ( خونسرد )
& ببینم مدرک داری دختره ....
با حرف ات حرف فلیکس قطع شد .
+ اولا که ، میتونی حرفش رو باور نکنی ، ریوجین معمولا وقتایی که راست میگه خیلی خونسرد عه ، و دوما ، حق نداری به دوست من توهین کنی ( جدی )
& او ببین کی واسه ما شاخ و شونه میکشه ( خنده حرصی )
ات و ریوجین همزمان بلند شدن ، کیفشون رو برداشتن و انداختن سر شونشون .
+* گه نخور برات بده ( همزمان )
___________
اسلاید اول : لباس ریوجین
اسلاید دوم : لباس ات
اسلاید سوم : لباس کوک
اسلاید چهارم : لباس فلیکس
گایز میدونم داره مسخره پیش میره سعی میکنم بهترش کنم 😔💔
۴.۹k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.