قسمت ۳ پارت ۶
قسمت ۳ پارت ۶
«ویو مهدیه»
(بچه ها دیگه آن جا را توضیح نمی دم که توی آن خانه نجاتش داد شادلین😅) بیدار شدم دیدم روی تختم رفتم پایین ببینم شوگا کجاست که داشت روی کاناپه فیلم میدید رفتم پیشش
= هی سلام خوبی؟
& سلم خوبم ؟ ت خبی؟
= آرع ممنون
& نشین اینجا برو انور
= یاااااا چرا اینجوری می کنی آنجا پیشم نیامدی اصلا محل بهم نمی( آمد حرفش را بزنن که شوگا بوسیدش) توی شک بود مهدیه ولی باهاش همکاری کرد و جدا شدن مهدیه سریع رفت بالا از خجالت لپاش قرمز بود آمد شادلین را بیدار کرد
«ویو شادلین »
بلند شدم دیدم مهدیه بیداره گفتم خوبه چون خیلی قرمز بود که گفت شوگا بوسیدش من گفتم دیدی واقعا خواهریم عین هم برای هم دیگه اتفاق افتاد که بهم گفت تو هم یعنی گفتن آره ول کن ولی نقش باید انجام بشه امشب کار داریم😌( منحرف نشید نقشه دارد)😅
امیدوارم لذت ببرید و پارت ۹ ادامه دارد بعدش میخوام یک فیک جدید بگذارم💝🫂
«ویو مهدیه»
(بچه ها دیگه آن جا را توضیح نمی دم که توی آن خانه نجاتش داد شادلین😅) بیدار شدم دیدم روی تختم رفتم پایین ببینم شوگا کجاست که داشت روی کاناپه فیلم میدید رفتم پیشش
= هی سلام خوبی؟
& سلم خوبم ؟ ت خبی؟
= آرع ممنون
& نشین اینجا برو انور
= یاااااا چرا اینجوری می کنی آنجا پیشم نیامدی اصلا محل بهم نمی( آمد حرفش را بزنن که شوگا بوسیدش) توی شک بود مهدیه ولی باهاش همکاری کرد و جدا شدن مهدیه سریع رفت بالا از خجالت لپاش قرمز بود آمد شادلین را بیدار کرد
«ویو شادلین »
بلند شدم دیدم مهدیه بیداره گفتم خوبه چون خیلی قرمز بود که گفت شوگا بوسیدش من گفتم دیدی واقعا خواهریم عین هم برای هم دیگه اتفاق افتاد که بهم گفت تو هم یعنی گفتن آره ول کن ولی نقش باید انجام بشه امشب کار داریم😌( منحرف نشید نقشه دارد)😅
امیدوارم لذت ببرید و پارت ۹ ادامه دارد بعدش میخوام یک فیک جدید بگذارم💝🫂
۱۰.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.