Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۱۸
ملیحه:اره(باخجالت)
سعید:باشه بیا بریم
(ملیحه)
ما سعید رفتیم اون اتاق
ملیحه:خب چجوری بخوابیم؟
سعید:روتخت دیگه
ملیحه:منو تو؟
سعید:اره دیگه
ملیحع:ما که نامرحم
سعید:پس چرا اون روز بوسم کردی؟
ملیحه:بوس اشکال نداره اصلا من روی زمین میخوابم
سعید لبه تخت نشست و لم داد و دستمو گرفت و روبروی خودش قرار داد
سعید:تا موقع عروسیمون کاری باهات ندارم نترس کنارم بخواب
ملیحه:اولش کی گفته میخوام باهات عروسی کنم دومش من نمترسم
سعید:اولش تو باید عروس من بشی تو نفس منی دومش کنارمم میخوابی ترس هم نداره
کنارش خوابیدم ولی با فاصله
(صبح)
چشامو باز کردم که تو بغل سعیدم برای اولین بار تو بغل یک پسر بودم
امدم از بغلش بیام بیرون ولی سفت منو بغل کرده بود هرچی هم صداش میزدم بیدار نمشد گفتم چیکار کنم که دیدم دکمه لباسش تا یکم پایینه پس قفسه سینشو لمس کردم
(سعید)
با لمس یک چیزی رو قفسه سینم از خواب بیدار شدم چشامو که باز کردم با چشم هایی ملیحه روبرو شدم و لبخندی زدم
ملیحه:هرچی صدات کردم دیدم بیدار نشدی گفتم اگه دست به قفسه سینت زدم
سعید:دست رو نقطه ضعیفم گذاشتی
ملیحع:یعنی چی
تا اینو گفت لباشو بوسیدم که اون مات مونده بود
سعید:بلد نیستی؟
ملیحه:نه
سعید:بهت یاد بدم؟
ملیحع:نه زشته
سعید:یاد میدم بهت
(میکائل)
از خواب بیدار شدم که دیدم پا شیرین تو صورتمه
میکائل: پاتو وردار شیرین
شیرین: ولم کن
میکائل: الان اون دوتا عشق حال میکنن تو پاتو کردی تو دهنم
Part۱۱۸
ملیحه:اره(باخجالت)
سعید:باشه بیا بریم
(ملیحه)
ما سعید رفتیم اون اتاق
ملیحه:خب چجوری بخوابیم؟
سعید:روتخت دیگه
ملیحه:منو تو؟
سعید:اره دیگه
ملیحع:ما که نامرحم
سعید:پس چرا اون روز بوسم کردی؟
ملیحه:بوس اشکال نداره اصلا من روی زمین میخوابم
سعید لبه تخت نشست و لم داد و دستمو گرفت و روبروی خودش قرار داد
سعید:تا موقع عروسیمون کاری باهات ندارم نترس کنارم بخواب
ملیحه:اولش کی گفته میخوام باهات عروسی کنم دومش من نمترسم
سعید:اولش تو باید عروس من بشی تو نفس منی دومش کنارمم میخوابی ترس هم نداره
کنارش خوابیدم ولی با فاصله
(صبح)
چشامو باز کردم که تو بغل سعیدم برای اولین بار تو بغل یک پسر بودم
امدم از بغلش بیام بیرون ولی سفت منو بغل کرده بود هرچی هم صداش میزدم بیدار نمشد گفتم چیکار کنم که دیدم دکمه لباسش تا یکم پایینه پس قفسه سینشو لمس کردم
(سعید)
با لمس یک چیزی رو قفسه سینم از خواب بیدار شدم چشامو که باز کردم با چشم هایی ملیحه روبرو شدم و لبخندی زدم
ملیحه:هرچی صدات کردم دیدم بیدار نشدی گفتم اگه دست به قفسه سینت زدم
سعید:دست رو نقطه ضعیفم گذاشتی
ملیحع:یعنی چی
تا اینو گفت لباشو بوسیدم که اون مات مونده بود
سعید:بلد نیستی؟
ملیحه:نه
سعید:بهت یاد بدم؟
ملیحع:نه زشته
سعید:یاد میدم بهت
(میکائل)
از خواب بیدار شدم که دیدم پا شیرین تو صورتمه
میکائل: پاتو وردار شیرین
شیرین: ولم کن
میکائل: الان اون دوتا عشق حال میکنن تو پاتو کردی تو دهنم
۷.۵k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.