(عشق سرد )ادامه پارت 18
جونگکوک:
به مامانم نگاه کردم و گفتم:
باشه باشه....من باهات به پاریس میام
م/ج:
باید برایه همیشه عشقت به ا.ت رو فراموش کنی!!
جونگکوک:
ب....باشه...دست از...دوست داشتن ...ا.ت برمیدارم
(و همون موقع اشکی از چشمش روی لباسش چکید)
ویو ا.ت:
جونگکوک برای نجات جون من از قلبش گذشت
الان سه سال میگذره ولی هنوز برنگشته
از وقتی رفته من افسردگی گرفتم
ولی به کمکم اعضای دوستام حالم بهتر شده
توجه:دوستاش:جنی،لیسا،رزی،جیسو
علامتاشون:جنی:💜.
لیسا:💛
جیسو:💙
رزی:❤️
ا.ت:
امروز صبح ساعت هشت بیدار شدم که دیدم لیسا کنارم خوابیده
آروم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که ....
💛:کجا کجا ...خانوم خانوما (لبخند شیطانی)
ا.ت:
که مثل جت دویدم سمت پله ها
و لیسا هم دمبالم میومد که یه دفعه جنی جلوی پله ها نمایان شد
و من افتادم روی جنی و لیسا هم افتاد روی من و ...
(جرررر🤣🤣🤣🤣)
که بلند شدیم که دیدم جنی داره گریه میکنه
رفتم پیشش که دیدم مچ پاش پیچ خورده لیسا و جیسو رو صدا زدم که بیان بگیرنش و به رزی هم گفتم بیاد براش آهنگ بخونه تا هواسش پرت شه
که یهو پاشو پیچوندم و جا انداختم
که چنان جیغ بنفشی کشید که فک کنم کل کره فهمیدن چیشده 😂😂😂😅
بعد خیلی درد داشت
بخاطر همین من رفتم دارو خونه
(توجه:ا.ت دکتره و خیلی معروفه)
توی دارو خونه
کسی رو دیدم که سه سال منترظرش بودم
ولی دستش دور کمره یه دختر هلقه شده بود
خواستم برم مطب بالای دارو خونه که دارو بردارم
ولی از شانس بدم پام به پله گیر کرد و نزدیک بود بیافتم زمین که دستی دور کمرم حلقه شد
وقتی تونستم وایسم دقت کردم و فهمیدم اون تهیونگ
پریدم بغلش
که گفت:
ا.ت؟؟چیکار میکنی؟
ا.ت:
آروم در گوشش گفتم :
میخوام حرص جونگکوک رو در بیارم شرمنده از کاری که الان میخوام بکنم
تهیونگ:
چه کاری.......
خب خب خب از اونجایی که اینو خیلی نوشتم شرطش زیاده:
شرط پارت بعد:
لایک:۱۸(ولی تا ۱۵ هم بشه قبوله❤️)
کامنت:۴
ممنونم ازتون گلای خوشملم بای 💓
و اینکه حمایت کنینا 🥺 دیگه قلبم داره میشکنه ❤️❤️🥺🥺💔
دوستون دارم شب خوش ❤️💗😘💓🥺
به مامانم نگاه کردم و گفتم:
باشه باشه....من باهات به پاریس میام
م/ج:
باید برایه همیشه عشقت به ا.ت رو فراموش کنی!!
جونگکوک:
ب....باشه...دست از...دوست داشتن ...ا.ت برمیدارم
(و همون موقع اشکی از چشمش روی لباسش چکید)
ویو ا.ت:
جونگکوک برای نجات جون من از قلبش گذشت
الان سه سال میگذره ولی هنوز برنگشته
از وقتی رفته من افسردگی گرفتم
ولی به کمکم اعضای دوستام حالم بهتر شده
توجه:دوستاش:جنی،لیسا،رزی،جیسو
علامتاشون:جنی:💜.
لیسا:💛
جیسو:💙
رزی:❤️
ا.ت:
امروز صبح ساعت هشت بیدار شدم که دیدم لیسا کنارم خوابیده
آروم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که ....
💛:کجا کجا ...خانوم خانوما (لبخند شیطانی)
ا.ت:
که مثل جت دویدم سمت پله ها
و لیسا هم دمبالم میومد که یه دفعه جنی جلوی پله ها نمایان شد
و من افتادم روی جنی و لیسا هم افتاد روی من و ...
(جرررر🤣🤣🤣🤣)
که بلند شدیم که دیدم جنی داره گریه میکنه
رفتم پیشش که دیدم مچ پاش پیچ خورده لیسا و جیسو رو صدا زدم که بیان بگیرنش و به رزی هم گفتم بیاد براش آهنگ بخونه تا هواسش پرت شه
که یهو پاشو پیچوندم و جا انداختم
که چنان جیغ بنفشی کشید که فک کنم کل کره فهمیدن چیشده 😂😂😂😅
بعد خیلی درد داشت
بخاطر همین من رفتم دارو خونه
(توجه:ا.ت دکتره و خیلی معروفه)
توی دارو خونه
کسی رو دیدم که سه سال منترظرش بودم
ولی دستش دور کمره یه دختر هلقه شده بود
خواستم برم مطب بالای دارو خونه که دارو بردارم
ولی از شانس بدم پام به پله گیر کرد و نزدیک بود بیافتم زمین که دستی دور کمرم حلقه شد
وقتی تونستم وایسم دقت کردم و فهمیدم اون تهیونگ
پریدم بغلش
که گفت:
ا.ت؟؟چیکار میکنی؟
ا.ت:
آروم در گوشش گفتم :
میخوام حرص جونگکوک رو در بیارم شرمنده از کاری که الان میخوام بکنم
تهیونگ:
چه کاری.......
خب خب خب از اونجایی که اینو خیلی نوشتم شرطش زیاده:
شرط پارت بعد:
لایک:۱۸(ولی تا ۱۵ هم بشه قبوله❤️)
کامنت:۴
ممنونم ازتون گلای خوشملم بای 💓
و اینکه حمایت کنینا 🥺 دیگه قلبم داره میشکنه ❤️❤️🥺🥺💔
دوستون دارم شب خوش ❤️💗😘💓🥺
۴.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.