𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
p:𝟔ادامه
سریع دستشو کشید سمت خودش تا بازوش رو از دست جونگکوک خلاص کنه
جونگکوک:" ببینم تو تشکر کردن بلد نیستی؟"
چپ چپ نگاه کرد:" ممنون"
جونگکوک:" میخوام با قایق برم جلوتر و شنا کنم میخوای بیای؟"
ا/ت با اینکه خیلی دلش میخواست بره درخواستش رو رد کرد.
جونگکوک:" خیله خب پس من میرم."
جلوتر رفت تا عمق آب بیشتر باشه. ا/ت هم همونجا داشت جونگکوک رو دید میزد و دوست داشت خودشم بره جلو و شنا کنه، شنا که بلد نبود میخواست حداقل تنی به آب خنک اونجا بزنه. بیخیال شد و برگشت به هتل. تصمیم گرفت شب برگرده و با قایق از آرامش و صدای آب لذت ببره.
با توجه به اینکه هوا نسبت به روز سردتر بود یه لباس پوشیده تر پوشیده بود نمیخواست شنا کنه.
با کسی که قایق موتوری رو هدایت میکرد صحبت کرد. چند دقیقه گذشت:" پس چرا حرکت نمیکنین"
"آقای جئون!"
ا/ت با شنیدن اون اسم سرشو برگردوند. 《چرا هرجا میرم باید اونو ببینم؟》
《حتی با این یارو هم آشناس》
جونگکوک:"اوه چه تصادفی"
ا/ت:" چرا نمیری سوار یه قایق دیگه بشی؟"
جونگکوک:"من همیشه با آقای پارک اینجا رو میگردم، اگه دوست داری تو برو سوار یکی دیگه شو. ولی فکر نمیکنم مشکلی باشه اگه باهم تو یه قایق باشیم "
نگاهی به اطرافش انداخت و با تصویرهایی که دیده بود به نظرش بهتر بود همونجا میموند.
حرکت کردن و ا/ت از سرعت و از بادی که بهشون میخورد لذت میبرد.
جونگکوک اومد و نزدیکتر به ا/ت نشست" اگه به سوالم جواب بدی انگشتر رو بهت برمیگردونم"
ا/ت به جونگکوک نگاه کرد و منتظر بود تا سؤالش رو بپرسه.
جونگکوک:" تو کی هستی؟ دختر هیون جونگ نیستی. فامیلیت با اون فرق میکنه. میخوای شرکت رو بخری یا..."
ا/ت:" من دختر همون کسی که قبل از هیون جونگ صاحب شرکت بود، هستم. هیون جونگ صاحب شرکت نیست فقط مسئول بود تا وقتی منو پیدا کنه شرکت رو بگردونه که خب.. این یکم طول کشید."
تعجب کرده بود." پیدا کنه؟"
دستش رو سمت جونگکوک دراز کرد:" جواب سوالت رو دادم، حالا پسش بده."
انگشتر رو از جیب کتش در آورد و میخواست بزارتش تو دست ا/ت که همون موقع یاروئه سرعت قایق رو یک دفعه ای کم کرد چون به اندازه کافی جلو رفته بودن و این باعث شد یه تکونی به قایق و همه چی بخوره، جونگکوک و ا/ت هم که لبه ی قایق نشسته بودن،به این ترتیب انگشتر از دست جونگکوک افتاد توی آب دریا.
ا/ت چشماش درشت شد و تصویر انگشتر رو واضح دید که افتاد توی آب. بلند شد و دوباره اون قسمت رو نگاه کرد هنوز مشخص بود که انگشتر کجاست، پرید توی آب و انگشتر رو گرفت و محکم توی دستش نگهش داشت.
این بار چشمای جونگکوک از شدت تعجب درشت شده بود...
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
p:𝟔ادامه
سریع دستشو کشید سمت خودش تا بازوش رو از دست جونگکوک خلاص کنه
جونگکوک:" ببینم تو تشکر کردن بلد نیستی؟"
چپ چپ نگاه کرد:" ممنون"
جونگکوک:" میخوام با قایق برم جلوتر و شنا کنم میخوای بیای؟"
ا/ت با اینکه خیلی دلش میخواست بره درخواستش رو رد کرد.
جونگکوک:" خیله خب پس من میرم."
جلوتر رفت تا عمق آب بیشتر باشه. ا/ت هم همونجا داشت جونگکوک رو دید میزد و دوست داشت خودشم بره جلو و شنا کنه، شنا که بلد نبود میخواست حداقل تنی به آب خنک اونجا بزنه. بیخیال شد و برگشت به هتل. تصمیم گرفت شب برگرده و با قایق از آرامش و صدای آب لذت ببره.
با توجه به اینکه هوا نسبت به روز سردتر بود یه لباس پوشیده تر پوشیده بود نمیخواست شنا کنه.
با کسی که قایق موتوری رو هدایت میکرد صحبت کرد. چند دقیقه گذشت:" پس چرا حرکت نمیکنین"
"آقای جئون!"
ا/ت با شنیدن اون اسم سرشو برگردوند. 《چرا هرجا میرم باید اونو ببینم؟》
《حتی با این یارو هم آشناس》
جونگکوک:"اوه چه تصادفی"
ا/ت:" چرا نمیری سوار یه قایق دیگه بشی؟"
جونگکوک:"من همیشه با آقای پارک اینجا رو میگردم، اگه دوست داری تو برو سوار یکی دیگه شو. ولی فکر نمیکنم مشکلی باشه اگه باهم تو یه قایق باشیم "
نگاهی به اطرافش انداخت و با تصویرهایی که دیده بود به نظرش بهتر بود همونجا میموند.
حرکت کردن و ا/ت از سرعت و از بادی که بهشون میخورد لذت میبرد.
جونگکوک اومد و نزدیکتر به ا/ت نشست" اگه به سوالم جواب بدی انگشتر رو بهت برمیگردونم"
ا/ت به جونگکوک نگاه کرد و منتظر بود تا سؤالش رو بپرسه.
جونگکوک:" تو کی هستی؟ دختر هیون جونگ نیستی. فامیلیت با اون فرق میکنه. میخوای شرکت رو بخری یا..."
ا/ت:" من دختر همون کسی که قبل از هیون جونگ صاحب شرکت بود، هستم. هیون جونگ صاحب شرکت نیست فقط مسئول بود تا وقتی منو پیدا کنه شرکت رو بگردونه که خب.. این یکم طول کشید."
تعجب کرده بود." پیدا کنه؟"
دستش رو سمت جونگکوک دراز کرد:" جواب سوالت رو دادم، حالا پسش بده."
انگشتر رو از جیب کتش در آورد و میخواست بزارتش تو دست ا/ت که همون موقع یاروئه سرعت قایق رو یک دفعه ای کم کرد چون به اندازه کافی جلو رفته بودن و این باعث شد یه تکونی به قایق و همه چی بخوره، جونگکوک و ا/ت هم که لبه ی قایق نشسته بودن،به این ترتیب انگشتر از دست جونگکوک افتاد توی آب دریا.
ا/ت چشماش درشت شد و تصویر انگشتر رو واضح دید که افتاد توی آب. بلند شد و دوباره اون قسمت رو نگاه کرد هنوز مشخص بود که انگشتر کجاست، پرید توی آب و انگشتر رو گرفت و محکم توی دستش نگهش داشت.
این بار چشمای جونگکوک از شدت تعجب درشت شده بود...
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
۱۰.۷k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.