رمان ماه تاریک پارت۳۶
دیدم بغل سطل زباله خوابیده
واقعا اسگلم کرده بود؟
دنی:صدف؟خوبی؟خوابی؟
صدف:عه سلام
دنی:اسگلم کردی
صدف:نه نه دنی گوش کن
دنی:وایسا ببینم تو حالت خوبه؟الکی این وقت شب منو کشوندی اینجا؟
صدف:نه وایسا توضیح بدم
دنی:پوففف بریم تو ماشین هوا سرده
صدف:اچسوو
دنی:مریض شدی؟
صدف:نمیدونم ولی دنی الکی زنگرو نزدم یکی دنبالم میکرد ولی یه دفعه فرار کرد منم نمیدونستم کجام و..
دنی:و؟
صدف:هوفف...راستش ترسیده بودم
دنی:واو استاد براوو بلخره اعتراف کردی میترسی ترسو خانوم
صدف:نه ترسو نیستم فقط گم شده بودم
دنی:باشه حالا پاشو بریم شاید سرما خورده باشی
ویو صدف
حالم اصلا خوب نبود خیلی گرمم بود در حالی که از سرما دست و پاهامو حس نمیکردم
حس عجیبی بود ولی...
واقعا اسگلم کرده بود؟
دنی:صدف؟خوبی؟خوابی؟
صدف:عه سلام
دنی:اسگلم کردی
صدف:نه نه دنی گوش کن
دنی:وایسا ببینم تو حالت خوبه؟الکی این وقت شب منو کشوندی اینجا؟
صدف:نه وایسا توضیح بدم
دنی:پوففف بریم تو ماشین هوا سرده
صدف:اچسوو
دنی:مریض شدی؟
صدف:نمیدونم ولی دنی الکی زنگرو نزدم یکی دنبالم میکرد ولی یه دفعه فرار کرد منم نمیدونستم کجام و..
دنی:و؟
صدف:هوفف...راستش ترسیده بودم
دنی:واو استاد براوو بلخره اعتراف کردی میترسی ترسو خانوم
صدف:نه ترسو نیستم فقط گم شده بودم
دنی:باشه حالا پاشو بریم شاید سرما خورده باشی
ویو صدف
حالم اصلا خوب نبود خیلی گرمم بود در حالی که از سرما دست و پاهامو حس نمیکردم
حس عجیبی بود ولی...
۱.۵k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.