"Just dady mafia "
"Just dady mafia "
Part:³
نامجون: خب... راستش...
تهیونگ: بسه دیگه انگار بگیم میکشتمون... محموله ها که قرار بود بیا... پدرت زودتر از ما رسید به کشتی و...
شوگا: چی گفتی *عربده،عصبی*
جیمین: بیا همینو میخاستی
تهیونگ: اخرش میفهمید
یونگی با سرعت سوییچ ماشینو برداشت و رفت
نامجون: کجا میری؟ بچه ها بیایین
ویو نابورا:
ساعت ⁷بود دیگه بلند شدم رفتم حموم یه 40 مین طول کشید و اومدم بیرون و موهام چون کواه بود فاطمه ط صافش کردم لباسمو پوشیدم و رفتم دنبال یوندو. بعد 10 مین رسیدم خونه یوندو چون نزدیک بود زود رسیدم دوتا بوق زدم بیاد پایین تا بیاد طول میکشه رفتم تو گوشیم بعد 5 مین اومد
نابورا: علیک سلام
یوندو: سلام باز تو از این لباسا پوشیدی
نابورا: چشه خیلیم خوبه تو باز یه تیکه پارچه پیچیدی دور خودت
یودو: ببین الان واقعا اعصابم خورده حرکت کن برو
نابورا: چشم ملکه الیزابت
یوندو: نابورا یه کاری نکن بشینم تک تک موهاتو بِکَنم
نابورا: من اصلا مو دارم به این کوتاهی
یوندو: نابورا پیاده شو من بشینم پشت فرمون حالا نمیری
نابورا: باشه میرم
ویو یونگی:....
یه پارت دیگه میزارم
Part:³
نامجون: خب... راستش...
تهیونگ: بسه دیگه انگار بگیم میکشتمون... محموله ها که قرار بود بیا... پدرت زودتر از ما رسید به کشتی و...
شوگا: چی گفتی *عربده،عصبی*
جیمین: بیا همینو میخاستی
تهیونگ: اخرش میفهمید
یونگی با سرعت سوییچ ماشینو برداشت و رفت
نامجون: کجا میری؟ بچه ها بیایین
ویو نابورا:
ساعت ⁷بود دیگه بلند شدم رفتم حموم یه 40 مین طول کشید و اومدم بیرون و موهام چون کواه بود فاطمه ط صافش کردم لباسمو پوشیدم و رفتم دنبال یوندو. بعد 10 مین رسیدم خونه یوندو چون نزدیک بود زود رسیدم دوتا بوق زدم بیاد پایین تا بیاد طول میکشه رفتم تو گوشیم بعد 5 مین اومد
نابورا: علیک سلام
یوندو: سلام باز تو از این لباسا پوشیدی
نابورا: چشه خیلیم خوبه تو باز یه تیکه پارچه پیچیدی دور خودت
یودو: ببین الان واقعا اعصابم خورده حرکت کن برو
نابورا: چشم ملکه الیزابت
یوندو: نابورا یه کاری نکن بشینم تک تک موهاتو بِکَنم
نابورا: من اصلا مو دارم به این کوتاهی
یوندو: نابورا پیاده شو من بشینم پشت فرمون حالا نمیری
نابورا: باشه میرم
ویو یونگی:....
یه پارت دیگه میزارم
۲۶۲
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.