گفتند سهم شادی من در این دنیا کم است آنچه من را به نوشتن
گفتند سهم شادی من در این دنیا کم است آنچه من را به نوشتن پناه داده است غم دوری تو است , دلشوره های قلبم همیشه راست گفته اند گویا دلشوره من برای تو مبهم است , دیوانه شدم و بهانه گرفتم اما تو ندیدی و یک بار هم نپرسیدی تو ای دیوانه چه شده بر قلب زخمی تو , من باختم و تو بردی من غرور را تو عشق را که بدان شکسته شدن من آسان است که شکستنم حتمی است , بعد از تو و دوری تو من آغوش قلب خودم را بسته ام حالا دیگر بهشت نیست جهنم است که من در آن هستم , با چتر میروم که در این آتش نسوزم باران که نیست بارش داغ آتش است که میبارد بر وجود بی آرامشم , عاشق شدم و گفتن نظم دنیا بر هم ریخت اما دنیا هنوز که هنوز است که در قلبم آتش ریخت
۴۸۸
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.