پارت 1۵
ویو ته
زمانی که رسیدیم بیمارستان کوک عملش تموم شده بود و اورده بودنش توی بخش، منم سریع رفتم توی اتاقش که دیدم چقدر حالش بعد و اصلا نمیتونه چشماش رو باز کنه.
انقدر از دست خودم عصبی بودم که چرا هواسم بهش نبود.
با بغض رفتم کنار تختش نشستم و شروع کردم به نوازش کردن سرش که دیدم چشماش رو باز کرده و داره به من نگاه میکنه.
ته: کوک حالت خوبه؟«نگران»
کوک: ته یکم درد دارم.«مریض تور»
ته: الان میگم دکتر بیاد ببینتت.
رفتم و بابا رو صدا کردم که بیاد یه نگاهی بهش بندازه.
پ•ته: خوب آقای جئون حالتون چطوره؟
کوک: کمی درد دارم.
«نویسنده: دیگه حوصلم نمیاد کل مکالمه پدر ته و با کوک و چند روزی که بیمارستان هست رو بنویسم چون ۴ پارتی میشه.»
ادامه دارد...........
ببخشید انقدر کم شود پارت بعدی جبران میکنم.
زمانی که رسیدیم بیمارستان کوک عملش تموم شده بود و اورده بودنش توی بخش، منم سریع رفتم توی اتاقش که دیدم چقدر حالش بعد و اصلا نمیتونه چشماش رو باز کنه.
انقدر از دست خودم عصبی بودم که چرا هواسم بهش نبود.
با بغض رفتم کنار تختش نشستم و شروع کردم به نوازش کردن سرش که دیدم چشماش رو باز کرده و داره به من نگاه میکنه.
ته: کوک حالت خوبه؟«نگران»
کوک: ته یکم درد دارم.«مریض تور»
ته: الان میگم دکتر بیاد ببینتت.
رفتم و بابا رو صدا کردم که بیاد یه نگاهی بهش بندازه.
پ•ته: خوب آقای جئون حالتون چطوره؟
کوک: کمی درد دارم.
«نویسنده: دیگه حوصلم نمیاد کل مکالمه پدر ته و با کوک و چند روزی که بیمارستان هست رو بنویسم چون ۴ پارتی میشه.»
ادامه دارد...........
ببخشید انقدر کم شود پارت بعدی جبران میکنم.
۵.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.