ریئس جذاب من
ویو ا.ت
امروز به گفته ی میان خواهرم دارم میرم شرکتی که داخلش کار می کنه اما اصلا حوصله ندارم ولی مامان و بابا خودشون رو دارن می کشند که زود تر کار پیدا کنم
(صبح همون روز )
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم کارام رو کردم روتین پوستی صبحم رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخرم و برم سر کار جدیدم داخل شرکت
(سر میز):
ا.ت: سلام مامان و بابا و میا صبح به خیر
میا،م ا.ت،ب ا.ت: سلام
میا: خوبه بالاخره از طریق من کار پیدا کردی و راضی شدی
ا.ت: خفه بابا حوصله ندارم
میا: با وحشی بافقی نسبتی داری؟؟؟!!
ب ا.ت: بسه آنقدر به هم ندارید زود بخورید که اولین روز کاری ا.ت دیر نرسه
همه: چشمممممم
(بعد صبحونه)
ویوی ا.ت:
کارام رو کردم یه آرایش لایت کردم یه لباس تقریبا رسمی پوشیدم و با میا رفتیم شرکت
(داخل شرکت )
میا: ا.ت من باید برم سر کار میدونی کجا باید بری اره ؟؟
ا.ت: اره نگران نباش
میا: باش می بینمت خدافظ
ا.ت: خدافظ
ویو ا.ت
رفتم دم در اتاق آقای جئون وایستادن استرس داشتم اما در زدم
ا.ت : ببخشید میشه بیام داخل
کوک: بیا تو
ویو ا.ت
تا وارد شدم یه مرد خیلی خوشتیپ و دیدم فکر کنم این همون ریئسست ولی چه خوشگله آستینش رو زده بود بالا و تتو های دستش معلوم بووودددد وووااااییییییی خووووودددااااا
هی اوت داری چی میگی
اون فقط رییسته
خودم رو جمع کردم گفتم :
سلام من ا.ت هستم کیم ا.ت اومد اینجا تا منشی شخصی شما بشم
کوک : آها پس تو خواهر کیم میایی اره ؟ خب بشین
نشستم و آقای جئون لب زد :
از دیدنت خوش حالم از اونجایی که کار خواهرت خیلی خوبه روی تو هم حساب می کنم پرونده هات رو بزار روی میزم و برو کارت رو شروع کن
چشمی گفتم و رفتم
ویو کوک:
امروز به گفته ی میان خواهرم دارم میرم شرکتی که داخلش کار می کنه اما اصلا حوصله ندارم ولی مامان و بابا خودشون رو دارن می کشند که زود تر کار پیدا کنم
(صبح همون روز )
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم کارام رو کردم روتین پوستی صبحم رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخرم و برم سر کار جدیدم داخل شرکت
(سر میز):
ا.ت: سلام مامان و بابا و میا صبح به خیر
میا،م ا.ت،ب ا.ت: سلام
میا: خوبه بالاخره از طریق من کار پیدا کردی و راضی شدی
ا.ت: خفه بابا حوصله ندارم
میا: با وحشی بافقی نسبتی داری؟؟؟!!
ب ا.ت: بسه آنقدر به هم ندارید زود بخورید که اولین روز کاری ا.ت دیر نرسه
همه: چشمممممم
(بعد صبحونه)
ویوی ا.ت:
کارام رو کردم یه آرایش لایت کردم یه لباس تقریبا رسمی پوشیدم و با میا رفتیم شرکت
(داخل شرکت )
میا: ا.ت من باید برم سر کار میدونی کجا باید بری اره ؟؟
ا.ت: اره نگران نباش
میا: باش می بینمت خدافظ
ا.ت: خدافظ
ویو ا.ت
رفتم دم در اتاق آقای جئون وایستادن استرس داشتم اما در زدم
ا.ت : ببخشید میشه بیام داخل
کوک: بیا تو
ویو ا.ت
تا وارد شدم یه مرد خیلی خوشتیپ و دیدم فکر کنم این همون ریئسست ولی چه خوشگله آستینش رو زده بود بالا و تتو های دستش معلوم بووودددد وووااااییییییی خووووودددااااا
هی اوت داری چی میگی
اون فقط رییسته
خودم رو جمع کردم گفتم :
سلام من ا.ت هستم کیم ا.ت اومد اینجا تا منشی شخصی شما بشم
کوک : آها پس تو خواهر کیم میایی اره ؟ خب بشین
نشستم و آقای جئون لب زد :
از دیدنت خوش حالم از اونجایی که کار خواهرت خیلی خوبه روی تو هم حساب می کنم پرونده هات رو بزار روی میزم و برو کارت رو شروع کن
چشمی گفتم و رفتم
ویو کوک:
۴.۷k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.