تک پارتی یونجون
تک پارتی یونجون
(ات و یونجون دوستن*روهم کراشن)
*ات و یونجون حدود ۵-۶ ساله که باهم دیگه دوستن*
ویو یونجون
امروز تصمیم آخرم رو گرفتم و به ات زنگ زدم و یه قرار باهاش گزاشتم تا بهش اعتراف کنم
خبببب
راستی من یه ۴-۵سالی میشه که به ات یه حسایی فراتر از یه دوست دارم و دیگه واقعا نتونستم تحمل کنم که باهم فقط دوست معمولی باشیم
من میخوام اون دختر رو مال خودم کنم
ویو ات
امروز یونجون باهام تماس گرفت و گفت ساعت ۶ برم خونش چون یه کار مهم باهام داره
اولش خیلی نگران شدم و فکر کردم براش اتفاقی افتاده چون من از اول دوستیمون به یونجون علاقه داشتم و هیچوقت اون رو مثل یه دوست معمولی نمیدیدم
ساعت 4:45
ویو راوی
ات از خواب بیدار شد یه دوش 15مینی گرفت و موهاش رو سشوار کشید و یه لباس(دامن مشکی با یه کراپ ستاره ای) پوشید و راه افتاد به سمت خونه ی یونجون
دنگ دنگ[زنگ در خونه رو زد]
-سلام ات خوبی؟
+سلاااام یونیییی چطوری
-خوبم بیا تو(کسل و بیحال)
ات رفت و نشست رو مبل کنا یونجون و لب زد
+حالت خوبه یونجون
+اتفاقی افتاده که به من نگفتی؟
یونجون دیگه طاقت نیاورد ولب های ات رو بوسید
+یون...
-ات من... من دوست دارم خیلی خیلی هم دوست دارم من واقع...
حرفاش با برخورد لبهای ات به لباش نصفه نیمه موند
+منم دوست دارم و کیسسسس
بکوب لایکووو
(ات و یونجون دوستن*روهم کراشن)
*ات و یونجون حدود ۵-۶ ساله که باهم دیگه دوستن*
ویو یونجون
امروز تصمیم آخرم رو گرفتم و به ات زنگ زدم و یه قرار باهاش گزاشتم تا بهش اعتراف کنم
خبببب
راستی من یه ۴-۵سالی میشه که به ات یه حسایی فراتر از یه دوست دارم و دیگه واقعا نتونستم تحمل کنم که باهم فقط دوست معمولی باشیم
من میخوام اون دختر رو مال خودم کنم
ویو ات
امروز یونجون باهام تماس گرفت و گفت ساعت ۶ برم خونش چون یه کار مهم باهام داره
اولش خیلی نگران شدم و فکر کردم براش اتفاقی افتاده چون من از اول دوستیمون به یونجون علاقه داشتم و هیچوقت اون رو مثل یه دوست معمولی نمیدیدم
ساعت 4:45
ویو راوی
ات از خواب بیدار شد یه دوش 15مینی گرفت و موهاش رو سشوار کشید و یه لباس(دامن مشکی با یه کراپ ستاره ای) پوشید و راه افتاد به سمت خونه ی یونجون
دنگ دنگ[زنگ در خونه رو زد]
-سلام ات خوبی؟
+سلاااام یونیییی چطوری
-خوبم بیا تو(کسل و بیحال)
ات رفت و نشست رو مبل کنا یونجون و لب زد
+حالت خوبه یونجون
+اتفاقی افتاده که به من نگفتی؟
یونجون دیگه طاقت نیاورد ولب های ات رو بوسید
+یون...
-ات من... من دوست دارم خیلی خیلی هم دوست دارم من واقع...
حرفاش با برخورد لبهای ات به لباش نصفه نیمه موند
+منم دوست دارم و کیسسسس
بکوب لایکووو
۶۰۵
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.