سناریو
وقتی عاشقته و خجالت میکشه بهت بگه و آخرش بلخره میگه"
نامجون؛ بعد کلی کلنجار با خودش بلخره یه نامه عاشقانه برات مینویسه و داخل همون بهت اعتراف میکنه"
جین؛ میاد پیشت و با جدیت میگه؛ فکنم تو لیاقت قرار گذاشتن با منو داری
شوگا؛ درحالی ک سرخ شدنش رو برای اولین دیدی با من من بهت میگه که عاشقته و میخواد باقی زندگیشو با تو باشه"
جیهوپ؛ استرس میگیرتش و سریع میگه که؛ چاگیا میشه تا اخر عمر مال من بشی؟ "
جیمین؛ اول یکم کیوت بازی درمیاره و بعد با اعتماد به نفس بهت اعتراف میکنه"
تهیونگ؛ من من واقعا دوست دارم بیشتر از هرچیز دیگهیی دوست دارم و میخوامت تو.. تو چی؟؟ توم من رو دوست داری؟ یا یا ردم میکنی؟ وقتی کلمه اخر رو میگه بغضش میگیره از اینکه شاید ردش کنی "
کوکی؛ اول یجا تنها گیرت میندازه و بعد توی چشات نگاه میکنه و میگه؛ نگاه کن اول اخرش گیر خودم میوفتی پس بهتره همین الان قبولم کنی عزیزم"
نامجون؛ بعد کلی کلنجار با خودش بلخره یه نامه عاشقانه برات مینویسه و داخل همون بهت اعتراف میکنه"
جین؛ میاد پیشت و با جدیت میگه؛ فکنم تو لیاقت قرار گذاشتن با منو داری
شوگا؛ درحالی ک سرخ شدنش رو برای اولین دیدی با من من بهت میگه که عاشقته و میخواد باقی زندگیشو با تو باشه"
جیهوپ؛ استرس میگیرتش و سریع میگه که؛ چاگیا میشه تا اخر عمر مال من بشی؟ "
جیمین؛ اول یکم کیوت بازی درمیاره و بعد با اعتماد به نفس بهت اعتراف میکنه"
تهیونگ؛ من من واقعا دوست دارم بیشتر از هرچیز دیگهیی دوست دارم و میخوامت تو.. تو چی؟؟ توم من رو دوست داری؟ یا یا ردم میکنی؟ وقتی کلمه اخر رو میگه بغضش میگیره از اینکه شاید ردش کنی "
کوکی؛ اول یجا تنها گیرت میندازه و بعد توی چشات نگاه میکنه و میگه؛ نگاه کن اول اخرش گیر خودم میوفتی پس بهتره همین الان قبولم کنی عزیزم"
۸.۳k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.