بازی عشق شیطان پارت ۵۰
☆P. . . 50☆
ادامه:
ژوئن: فکر میکنی من اینارو میخوام؟
هه این(با عصبانیت): پس چرا تمومش نمیکنی؟
ژوئن(با عصبانیت): به خاطرت حتی پدر و مادرم هم با من دشمن شدن،الان که چند ساله زندگیمو جهنم کردی تازه یادت اومد که منو نمیخوای؟ از اینکه شیطان رو عروسک خیمه شب بازیت کردی خوشحالی؟!
هه این: میتونستی راحت بدون من زندگیتو کنی به هر حال که بهم اعتماد نداری.
دیگه نتونستم تحمل کنم.
ژوئن(با عصبانیت): به هر حال میدونم باهات چیکار کنم تا حالیت بشه...
محکم دستشو گرفتم و داشتم میرفتم سمت پارکینگ که یهو دیدم بقیه بچه ها هم اومدن بیرون سالن...
که یهو هه این دستشو پس کشید،
هه این(با عصبانیت): ولم کن، من...
ژوئن: نمیذارم بری باید بفهمی که چه تقاصی برای خیانت کاریت پس بدی.
سریع با عصبانیت رفت، نتونستم جلوشو بگیرم.
بقیه بچه ها هم دیدن...
(ویو کوتاه هه این:
بدون توجه به ژوئن و با عصبانیت از اونجا رفتم، نمیتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم.
یعنی واقعا ژوئن اینقدر نسبت بهم بی اعتماده؟!
نمیدونستمم کجا باید برم...)
ویو ژوئن:
برگشتم خونه اصلا حوصله نداشتم و ذهنمم کلا درگیر بود،
از یه طرف هم خیلی نگران هه این بودم اما نمیدونستم چرا...
(پرش زمانی به دو روز بعد)
ویو جونگ هی:
این دو روز هه این پیش من مونده بود هه این مثل خواهرمه اما حس خیلی بدی داشتم که انگار قراره یه اتفاق خیلی بد بیوفته.
برای اینکه مطمئن بشم واقعا چیشده رفتم دوربینا رو چک کردم، فهمیدم قضیه واقعا چیه اما اون دختر واقعا هه این نبوده. اون تیکه ی فیلم دوربین رو توی گوشیم ذخیره کردم.
از افراد ژوئن پرسیدم که خبر دارن یا نه تنها چیزی که گفتن این بود که ژوئن اون روز یه پاکت چندتا عکس گرفته بوده و ازشون خواستم که اون پاکت رو بهم بدن...
وقتی عکسا رو دیدم باورم نمیشد،
هه این چطور تونسته چنین کاری کنه. ولی توی یکی از عکسا متوجه یه چیزی شدم اون دختری که توی عکس بود روی گردنش تقریبا نزدیک گوشش یه تاتوی خیلی کوچیک داره،
اما هه این که روی مچ دستش یه تاتوی کوچیک نت موسیقی داره. تاتوی اون دختر هم دقیقا همین مدله ولی روی گردنش...
از گوشیم دوباره اون تیکه ی فیلم رو دیدم، آره واقعا اون یه دختر دیگه بوده همون تاتو روی گردنشه!
باید اینو فورا به ژوئن میگفتم...
نمیدونستم به بقیه هم بگم یا نه ولی فقط به لوکا و سوهو و یه جون خبر دادم.
داشتم به ژوئن زنگ میزدم هرچی زنگ زدم جواب نداد.
به جین وو زنگ زدم ازش پرسیدم که ژوئن کجاس ولی بهم گفت ژوئن کسیو ندیده و حتی به تماسای اونم جواب نمیده. این دو روز به شرکت هم نرفته.
برای همین تصمیم گرفتم خودم برم دیدن ژوئن همه ی اون عکسا رو برداشتم و راه افتادم.
هه این توی اتاق بود منم خیالم راحت بود که اتفاقی واسش نمیوفته.....
ادامه:
ژوئن: فکر میکنی من اینارو میخوام؟
هه این(با عصبانیت): پس چرا تمومش نمیکنی؟
ژوئن(با عصبانیت): به خاطرت حتی پدر و مادرم هم با من دشمن شدن،الان که چند ساله زندگیمو جهنم کردی تازه یادت اومد که منو نمیخوای؟ از اینکه شیطان رو عروسک خیمه شب بازیت کردی خوشحالی؟!
هه این: میتونستی راحت بدون من زندگیتو کنی به هر حال که بهم اعتماد نداری.
دیگه نتونستم تحمل کنم.
ژوئن(با عصبانیت): به هر حال میدونم باهات چیکار کنم تا حالیت بشه...
محکم دستشو گرفتم و داشتم میرفتم سمت پارکینگ که یهو دیدم بقیه بچه ها هم اومدن بیرون سالن...
که یهو هه این دستشو پس کشید،
هه این(با عصبانیت): ولم کن، من...
ژوئن: نمیذارم بری باید بفهمی که چه تقاصی برای خیانت کاریت پس بدی.
سریع با عصبانیت رفت، نتونستم جلوشو بگیرم.
بقیه بچه ها هم دیدن...
(ویو کوتاه هه این:
بدون توجه به ژوئن و با عصبانیت از اونجا رفتم، نمیتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم.
یعنی واقعا ژوئن اینقدر نسبت بهم بی اعتماده؟!
نمیدونستمم کجا باید برم...)
ویو ژوئن:
برگشتم خونه اصلا حوصله نداشتم و ذهنمم کلا درگیر بود،
از یه طرف هم خیلی نگران هه این بودم اما نمیدونستم چرا...
(پرش زمانی به دو روز بعد)
ویو جونگ هی:
این دو روز هه این پیش من مونده بود هه این مثل خواهرمه اما حس خیلی بدی داشتم که انگار قراره یه اتفاق خیلی بد بیوفته.
برای اینکه مطمئن بشم واقعا چیشده رفتم دوربینا رو چک کردم، فهمیدم قضیه واقعا چیه اما اون دختر واقعا هه این نبوده. اون تیکه ی فیلم دوربین رو توی گوشیم ذخیره کردم.
از افراد ژوئن پرسیدم که خبر دارن یا نه تنها چیزی که گفتن این بود که ژوئن اون روز یه پاکت چندتا عکس گرفته بوده و ازشون خواستم که اون پاکت رو بهم بدن...
وقتی عکسا رو دیدم باورم نمیشد،
هه این چطور تونسته چنین کاری کنه. ولی توی یکی از عکسا متوجه یه چیزی شدم اون دختری که توی عکس بود روی گردنش تقریبا نزدیک گوشش یه تاتوی خیلی کوچیک داره،
اما هه این که روی مچ دستش یه تاتوی کوچیک نت موسیقی داره. تاتوی اون دختر هم دقیقا همین مدله ولی روی گردنش...
از گوشیم دوباره اون تیکه ی فیلم رو دیدم، آره واقعا اون یه دختر دیگه بوده همون تاتو روی گردنشه!
باید اینو فورا به ژوئن میگفتم...
نمیدونستم به بقیه هم بگم یا نه ولی فقط به لوکا و سوهو و یه جون خبر دادم.
داشتم به ژوئن زنگ میزدم هرچی زنگ زدم جواب نداد.
به جین وو زنگ زدم ازش پرسیدم که ژوئن کجاس ولی بهم گفت ژوئن کسیو ندیده و حتی به تماسای اونم جواب نمیده. این دو روز به شرکت هم نرفته.
برای همین تصمیم گرفتم خودم برم دیدن ژوئن همه ی اون عکسا رو برداشتم و راه افتادم.
هه این توی اتاق بود منم خیالم راحت بود که اتفاقی واسش نمیوفته.....
۶.۵k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.