p7
تهیونگ: میاااااا
میا: هیسسسس اروم باش
تهیونگ: عزیزممممم ( بغللللل) حالا چیشده ؟
میا: تهیونگ من میخوام دیگه بهم فکر نکنی دوست دارم با یونا باشی نمی خوام زندگیتون مثل من .....بشه
تهیونگ: خب خب خانم خانما هرچی گفتی درست ولی ......باشه
میا: ( از اینکه گفت باشه یکمی ناراحت شدم اما دیگه خب....)
دوسال بعد ....
میا ویو:
خب خب....الان دوسالی میگذره که من با کوک هستم کوک مثل اینکه قصد بدی نداره و نمی خواد من بزور عاشقش شم ....اما هنوزم دلم پیش ته گیره یونایه نکبتم ....ببخشید ....اما خب واقعا خاهرم رو دوست ندارم چون اون .... ولش صد بار دلیلشو گفتم خب بگزریم تهیونگم که داره کارای خاستگاری رو میکنه ....
..........
تهیونگ: اممم میا
میا: واییی ....سلام چیزی شده ؟
تهیونگ: خب ببین من می خوام از یونا ....
میا: اره میدونم بگو کارت چیه ...
تهیونگ: .... خب میشه با من به طلا فروشی بیای ؟
میا: وِ ؟( چی؟) برای چی؟
تهیونگ: خب میخوام از یونا خاستگاری کنم دیگه ...
میا: اها باشه صبر کن لباسم رو بپوشم بریم
تهیونگ: مرسی ....
...................
میا: من یونا رو میشناسم این رو هم من دوست دارم هم اون عاشق اینیم ....اینو میخواستیم برای اینکه خاهریم بخریم اما ....کنسل شد ....😔😊 اما تو اینو بخر
تهیونگ: باشه 😁
میا: اممممم دسته گلم رنگ بنفش خوبه البته من اینو دوست دارم یونا رو میدونم اون رنگ سفید دوست دا....
تهیونگ: همینو می خریم آقا میشه این دسته گل سفید رو با بنفش رو ترکیب کنید
اقا: بله اما هر دو ۱۰۰ وون هستن و باهم ۲۰۰ وون میشن
تهیونگ: بله بفرمایید کارت ..... ممنونم
( توی ماشین )
میا: تهیونگ میزاشتی حرفم تموم شه بعد .....راستی چرا ترکیب کردی؟
تهیونگ: گفتم واسه ی دلخوشی شما ...😁
میا: از این به بعد اینکارو نکن من خودم یکیو دااااااارمممممم
تهیونگ : باشه من که نگفتم تو مال منی!
میا : حرکت کنننن
تهیونگ: اوکی
.
.
.
.
.
انجلزک هام دلم پیشتون بود 💞🥺
گفتم از نت مامانم بردارم تا این فیکو تموم کنم البته سوپرایزه😍😈
خبببببب الان پارت بعد و یک سوپرایز کوچیک رو هن براتون میزارمممم😘😘😘😘😈😈💞💞🥺🐾🐱
میا: هیسسسس اروم باش
تهیونگ: عزیزممممم ( بغللللل) حالا چیشده ؟
میا: تهیونگ من میخوام دیگه بهم فکر نکنی دوست دارم با یونا باشی نمی خوام زندگیتون مثل من .....بشه
تهیونگ: خب خب خانم خانما هرچی گفتی درست ولی ......باشه
میا: ( از اینکه گفت باشه یکمی ناراحت شدم اما دیگه خب....)
دوسال بعد ....
میا ویو:
خب خب....الان دوسالی میگذره که من با کوک هستم کوک مثل اینکه قصد بدی نداره و نمی خواد من بزور عاشقش شم ....اما هنوزم دلم پیش ته گیره یونایه نکبتم ....ببخشید ....اما خب واقعا خاهرم رو دوست ندارم چون اون .... ولش صد بار دلیلشو گفتم خب بگزریم تهیونگم که داره کارای خاستگاری رو میکنه ....
..........
تهیونگ: اممم میا
میا: واییی ....سلام چیزی شده ؟
تهیونگ: خب ببین من می خوام از یونا ....
میا: اره میدونم بگو کارت چیه ...
تهیونگ: .... خب میشه با من به طلا فروشی بیای ؟
میا: وِ ؟( چی؟) برای چی؟
تهیونگ: خب میخوام از یونا خاستگاری کنم دیگه ...
میا: اها باشه صبر کن لباسم رو بپوشم بریم
تهیونگ: مرسی ....
...................
میا: من یونا رو میشناسم این رو هم من دوست دارم هم اون عاشق اینیم ....اینو میخواستیم برای اینکه خاهریم بخریم اما ....کنسل شد ....😔😊 اما تو اینو بخر
تهیونگ: باشه 😁
میا: اممممم دسته گلم رنگ بنفش خوبه البته من اینو دوست دارم یونا رو میدونم اون رنگ سفید دوست دا....
تهیونگ: همینو می خریم آقا میشه این دسته گل سفید رو با بنفش رو ترکیب کنید
اقا: بله اما هر دو ۱۰۰ وون هستن و باهم ۲۰۰ وون میشن
تهیونگ: بله بفرمایید کارت ..... ممنونم
( توی ماشین )
میا: تهیونگ میزاشتی حرفم تموم شه بعد .....راستی چرا ترکیب کردی؟
تهیونگ: گفتم واسه ی دلخوشی شما ...😁
میا: از این به بعد اینکارو نکن من خودم یکیو دااااااارمممممم
تهیونگ : باشه من که نگفتم تو مال منی!
میا : حرکت کنننن
تهیونگ: اوکی
.
.
.
.
.
انجلزک هام دلم پیشتون بود 💞🥺
گفتم از نت مامانم بردارم تا این فیکو تموم کنم البته سوپرایزه😍😈
خبببببب الان پارت بعد و یک سوپرایز کوچیک رو هن براتون میزارمممم😘😘😘😘😈😈💞💞🥺🐾🐱
۱۱.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.