♢رنگ خون♢
♢رنگ خون♢
^P①①^
______________________________
(2 ساعت بعد)
از خواب بیدار شدم ساعت 2 بود ناهار خوردمو یه فیلم گذاشتم و دیدم که بعد چند مین در باز شد لیسا بود لباسش خیلی باز بود سرمو برگردوندم و ادامه فیلممو دیدم
٪سلام (سرد)
+سلام
٪به تهیونگ که نگفتی
+ن..نه
٪خوبه من دیشب سرزمین خودم بودم پس نیومدم خونه
+کلمه آخرش عصبانیم کرد اینجا خونه اون نیس با عصبانیت از جام بلند شدمو اومدم سمتش و یه سیلی محکم بهش زدم
+اینجا خونه تو نیس قبل تو تهیونگ با من بود و منو دوس داشت ولی از وقتی پاتو گذاشتی تو زندگیم همه چی خراب شد اینجا هیچ وقت خونه تو نیس فهمیدی (داد) یه صدایی از پشت سرم شنیدم برگشتم ک یهو یه طرف صورتم سوخت بغض کردم ی نگاه کردم دیدم تهیونگ با یه چهره عصبانی جلوم وایساده
^P①①^
______________________________
(2 ساعت بعد)
از خواب بیدار شدم ساعت 2 بود ناهار خوردمو یه فیلم گذاشتم و دیدم که بعد چند مین در باز شد لیسا بود لباسش خیلی باز بود سرمو برگردوندم و ادامه فیلممو دیدم
٪سلام (سرد)
+سلام
٪به تهیونگ که نگفتی
+ن..نه
٪خوبه من دیشب سرزمین خودم بودم پس نیومدم خونه
+کلمه آخرش عصبانیم کرد اینجا خونه اون نیس با عصبانیت از جام بلند شدمو اومدم سمتش و یه سیلی محکم بهش زدم
+اینجا خونه تو نیس قبل تو تهیونگ با من بود و منو دوس داشت ولی از وقتی پاتو گذاشتی تو زندگیم همه چی خراب شد اینجا هیچ وقت خونه تو نیس فهمیدی (داد) یه صدایی از پشت سرم شنیدم برگشتم ک یهو یه طرف صورتم سوخت بغض کردم ی نگاه کردم دیدم تهیونگ با یه چهره عصبانی جلوم وایساده
۶.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.