پسران هدفمند🥺💜
فصل دوم پارت هفتم:
+ببین نامجون تو داری تند میری تهیونگ ک از عمد خودشو نزده به مردن یک دقیقه به حرفهام گوش کن...
جین در حالیکه سعی میکرد نامجونو نگه داره این حرفها رو زد ولی نامجون بی تفاوت از کنارشون رد شد و سوار اولین تاکسی شد..
جین نفسشو عصبی فوت کرد داد زد:لعنت بهت نامجون چرا مثل بچه ها رفتار میکنی؟
تهیونگ صداشو شنید و گفت:ولش کن اون حق داره از دستم عصبی باشهه بیا بریم..
جیهوپ :میدونی جین منم مثل نامجون نمیتونم با این قضیه کنار بیام پس بهتره یک مدت راهمون از همدیگه جدا شهه...
شوگام حرفهای جیهوپو تایید کرد و همراه با جیهوپ به طرف هتل حرکت کردن...
جین میدونست برای این پنهان کاری قرار نیست شب اون و تهیونگ پیش اعضا بخوابن و دوستانم اونا رو به هتل راه نمیدن..
نوبت جانگ کوک و جیمین شد...
جیمین: تهیونگ درسته ک خوشحالم زنده یی ولی میدونی منم مثل نامجون و جیهوپ و شوگا از دستت خیلی ناراحتم پس یک مدت بهتره جلوی چشمهام نباشی من میرم فعلاا..
تهیونگ نگاه امیدوارشو به جانگ کوک دوخت ولی جانگ کوکم به تهیونگ گفت:نمیخوام ناامیدت کنم هیونگ ولی تو باعث شدی درد بکشم میدونی من پاهام درد میکرد بعد با مرگ تو باید کنار میومدم ک نیومدم چجوری تونستی اینکار رو با من انجام بدی؟منی ک خیلی دوستت دارم...
بعد بدون اینکه بذاره تهیونگ چیزی بگه همراه با جیمین رفت...
تهیونگ نگاه جین کرد و جین گفت:مثل اینکه من و تو موندیم..
تهیونگ سری تکان داد و با همدیگه به طرف آپارتمان بنفشه حرکت کردن.
هتل بی تی اس:
از زبان جیمین:
از وقتی ک تهیونگ مرد من با جانگ کوک دوست صمیمی شدم فهمیدم جانگ کوک خیلی شبیه تهیونگه برای همین از جانگ کوک خوشم اومد جانگ کوک باعث شد من قوی شم با مرگ تهیونگ کنار بیام نمیخواستم به دوستیمون خیانت کنم ولی خوب جانگ کوک خیلی صبوره کلی صبر کرد تا من دوستش بشمم..
باورم نمیشه تهیونگ زنده ست و تمام این ۵ سال برای یک قبر خالی گریه کردم..
من واقعا یک احمقمم یک احمق...
جانگ کوک:هی جیمین درکت میکنم ک چقدر ناراحتی بایست تهیونگهه و وقتی دیدی تهیونگ مرده چقدر گریه کردی هنوزهم یادمه...
ولی قوی باش تو به زمان نیاز داری و ممنونم ک منو به عنوان استادت قبول کردی..
به جانگ کوک لبخندی زدم ...
از زبان نامجون:
اون جین احمق بهم نگفت تهیونگ زنده ست و من خیلی از دست جفتشون ناراحتمم..
تهیونگ بهترین دوست من بود حالا برای اینکارش نمیخوام دوستم باشه...
دوست من فقط جیهوپهه هم مهربونه و هم شادی بخش گروهه...
جیهوپ:ممنون نامجون من واقعا انتظار اینکارتو نداشتم خوب حال تهیونگو گرفتی...
لبخندی به جیهوپ زدم و گفتم:اره این حقش بود تا بفهمه من هرکسی نیستم من دوستشم مثلا مثل برادر بزرگترشم این کارش واقعا زشت بود نمیبخشمش..
نظر بدین🥺💜
+ببین نامجون تو داری تند میری تهیونگ ک از عمد خودشو نزده به مردن یک دقیقه به حرفهام گوش کن...
جین در حالیکه سعی میکرد نامجونو نگه داره این حرفها رو زد ولی نامجون بی تفاوت از کنارشون رد شد و سوار اولین تاکسی شد..
جین نفسشو عصبی فوت کرد داد زد:لعنت بهت نامجون چرا مثل بچه ها رفتار میکنی؟
تهیونگ صداشو شنید و گفت:ولش کن اون حق داره از دستم عصبی باشهه بیا بریم..
جیهوپ :میدونی جین منم مثل نامجون نمیتونم با این قضیه کنار بیام پس بهتره یک مدت راهمون از همدیگه جدا شهه...
شوگام حرفهای جیهوپو تایید کرد و همراه با جیهوپ به طرف هتل حرکت کردن...
جین میدونست برای این پنهان کاری قرار نیست شب اون و تهیونگ پیش اعضا بخوابن و دوستانم اونا رو به هتل راه نمیدن..
نوبت جانگ کوک و جیمین شد...
جیمین: تهیونگ درسته ک خوشحالم زنده یی ولی میدونی منم مثل نامجون و جیهوپ و شوگا از دستت خیلی ناراحتم پس یک مدت بهتره جلوی چشمهام نباشی من میرم فعلاا..
تهیونگ نگاه امیدوارشو به جانگ کوک دوخت ولی جانگ کوکم به تهیونگ گفت:نمیخوام ناامیدت کنم هیونگ ولی تو باعث شدی درد بکشم میدونی من پاهام درد میکرد بعد با مرگ تو باید کنار میومدم ک نیومدم چجوری تونستی اینکار رو با من انجام بدی؟منی ک خیلی دوستت دارم...
بعد بدون اینکه بذاره تهیونگ چیزی بگه همراه با جیمین رفت...
تهیونگ نگاه جین کرد و جین گفت:مثل اینکه من و تو موندیم..
تهیونگ سری تکان داد و با همدیگه به طرف آپارتمان بنفشه حرکت کردن.
هتل بی تی اس:
از زبان جیمین:
از وقتی ک تهیونگ مرد من با جانگ کوک دوست صمیمی شدم فهمیدم جانگ کوک خیلی شبیه تهیونگه برای همین از جانگ کوک خوشم اومد جانگ کوک باعث شد من قوی شم با مرگ تهیونگ کنار بیام نمیخواستم به دوستیمون خیانت کنم ولی خوب جانگ کوک خیلی صبوره کلی صبر کرد تا من دوستش بشمم..
باورم نمیشه تهیونگ زنده ست و تمام این ۵ سال برای یک قبر خالی گریه کردم..
من واقعا یک احمقمم یک احمق...
جانگ کوک:هی جیمین درکت میکنم ک چقدر ناراحتی بایست تهیونگهه و وقتی دیدی تهیونگ مرده چقدر گریه کردی هنوزهم یادمه...
ولی قوی باش تو به زمان نیاز داری و ممنونم ک منو به عنوان استادت قبول کردی..
به جانگ کوک لبخندی زدم ...
از زبان نامجون:
اون جین احمق بهم نگفت تهیونگ زنده ست و من خیلی از دست جفتشون ناراحتمم..
تهیونگ بهترین دوست من بود حالا برای اینکارش نمیخوام دوستم باشه...
دوست من فقط جیهوپهه هم مهربونه و هم شادی بخش گروهه...
جیهوپ:ممنون نامجون من واقعا انتظار اینکارتو نداشتم خوب حال تهیونگو گرفتی...
لبخندی به جیهوپ زدم و گفتم:اره این حقش بود تا بفهمه من هرکسی نیستم من دوستشم مثلا مثل برادر بزرگترشم این کارش واقعا زشت بود نمیبخشمش..
نظر بدین🥺💜
۳.۷k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.