برگاتون ریخت اره یانه
پارت ۵
ارسلان :نمیدونستم بهش چی بگم ولی داستان رو براش تعریف کردیم
هستی :ارسلان میدونی که من میتونم به پلیس بگم
دیانا :اشک تو چشمام جمع شد
ارسلان:لطفا این کار رو نکن
هستی :یک شرط داره
دیانا :هر چی باشه قبوله
ارسلان :دیانا صبر کن ببینم چی میگه
هستی :من باید از ارسلان ب.چ.ه دار شم یعنی.......
دیانا :چی داری میگه
هستی :این تنها شرطه اگر نه که .....
دستم بردم تو کیفم
ارسلان :صبر کن من و دیانا باید فکر کنیم
رفتیم بیرون ماشین
دیانا:تو واقعا می خوای......
ارسلان :نمیدونم دیانا من دوست دارم ولی اگر برم زندان خیلی بد میشه خودت شرایط من رو که میدونی
دیانام خودت انتخاب کن
دیانا :اخهه نمیدونم (با جیغ )
ارسلان :ساکت یک نقشه دارم من قبول میکنم اما بعدش باید با تو هم .... انجام بدم شاید ..درست شد
دیانا :باشه رفتیم تو ماشین
هستی :چی شد قبوله ؟
دیانا :آره فردا ....
هستی: خوبه حالا برو
دیانا:داشتم با صدای آروم گریه میکردم که ...
هستی :ارسی وایسا برم از سوپر یک چیزی بگیرم گشنمه رفتم خرید داشتم برمیگشتم که دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم رلم بود
هستی :الو سلام (با عصبانیت )
عرفان پو محمدی :الو عشقم کجایی
هستی :ببین عرفان من می خوام باهات کات کنم یکی دیگه اوده تو زندگیم
عرفان :غلط کرده هستی من فردا میام پیشت وای به حالت اگر پسر پیشت باشه
هستی:برو بابا رفتم تو ماشین و تلفن رو روش قطع کردم
عرفان :الو الو
ادامه دارد💜
ارسلان :نمیدونستم بهش چی بگم ولی داستان رو براش تعریف کردیم
هستی :ارسلان میدونی که من میتونم به پلیس بگم
دیانا :اشک تو چشمام جمع شد
ارسلان:لطفا این کار رو نکن
هستی :یک شرط داره
دیانا :هر چی باشه قبوله
ارسلان :دیانا صبر کن ببینم چی میگه
هستی :من باید از ارسلان ب.چ.ه دار شم یعنی.......
دیانا :چی داری میگه
هستی :این تنها شرطه اگر نه که .....
دستم بردم تو کیفم
ارسلان :صبر کن من و دیانا باید فکر کنیم
رفتیم بیرون ماشین
دیانا:تو واقعا می خوای......
ارسلان :نمیدونم دیانا من دوست دارم ولی اگر برم زندان خیلی بد میشه خودت شرایط من رو که میدونی
دیانام خودت انتخاب کن
دیانا :اخهه نمیدونم (با جیغ )
ارسلان :ساکت یک نقشه دارم من قبول میکنم اما بعدش باید با تو هم .... انجام بدم شاید ..درست شد
دیانا :باشه رفتیم تو ماشین
هستی :چی شد قبوله ؟
دیانا :آره فردا ....
هستی: خوبه حالا برو
دیانا:داشتم با صدای آروم گریه میکردم که ...
هستی :ارسی وایسا برم از سوپر یک چیزی بگیرم گشنمه رفتم خرید داشتم برمیگشتم که دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم رلم بود
هستی :الو سلام (با عصبانیت )
عرفان پو محمدی :الو عشقم کجایی
هستی :ببین عرفان من می خوام باهات کات کنم یکی دیگه اوده تو زندگیم
عرفان :غلط کرده هستی من فردا میام پیشت وای به حالت اگر پسر پیشت باشه
هستی:برو بابا رفتم تو ماشین و تلفن رو روش قطع کردم
عرفان :الو الو
ادامه دارد💜
۷.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.