P:1
P:1
از زبان ات: جیهوپ چند روزی خیلی باهام سرد شده و اصلا بهم اهمیت نمیده یا دیر میاد خونه وقتی از ساعت ۷ صبح میره تا ساعت ۲ شب وقتایی هم ک میاد روی کاناپه میخوابه اصلا دلیل این کاراشو نمیفهمم وقتی هم ازش میپرسم سرم داد میزنه ولی من خیلی دوسش دارم امروز میرم دنبالش
ات: دیدم جیهوپ از تخت بلند شد چشمامو ب خوابی زدم لباساشو پوشید و رفت منم زود رفتم پالتومو پوشیدم و رفتم دنبالش
پرش زمانی:
ات: دیدم جلوی ی خونه ای ایستاد ماشینمو پشت ماشینش گذاشتم جیهوپ پیاده شد و رفت سمت در خونع دیدم ی دختری درو باز کردن اون...اون میا...هم کار جیهوپ..نبود دیدم جیهوپ داشت لباشو میبوسید اشک توی چشمام جمع شده بود قلبم تیکه تیکه شد از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
جیهوپ: تو اینجا چیکار میکنی(داد)
ات: سر من داد نزن...چرا بهم خیانت کردی؟ میتونستی بهم بگی هق(گریه)
جیهوپ: هه پس بلاخره فهمیدی نه؟ اره من دوست نداشتم تو فقط برام ی بازی بود(نیشخند)
ات: با..بازی
جیهوپ: اره فقط ی هرزه زیر خوابی(نیشخند)
با هر کلمه ای که میگفت قلبم تیکه تیکه میشد از اونجا دور شدم و رفتم توی ماشین من...بخاطرش ب خانوادم پشت کردم اونارو ول کردم رفتم پیش جیهوپ کاش...هق ب حرف بابام گوش میدادم وارد عمارت شدم این عمارتی بود ک کل خاطرههای من جیهوپ بود رفتم طبقه بالا روی تخت دراز کشیدم شروع ب گریه کردن شدم چشمام دیگ داشت میسوزخت کم کم چشمام گرم شدن و خوابیدم
پرش زمانی:
از زبان ات: از خواب بیدار شدم ساعت ۶ بود رفتم سرویس بهداشتی از بس ک گریه کردم چشمام قرمز و پف کرده بود صورتمو شستم اصلا حوصله هیچیو نداشتم رفتم طبقه پایین ک دیدم در باز شد جیهوپ بود دستش تو دست اون دختره بود و داشتن میخندیدن
جیهوپ: تو هنوز نرفتی
ات: کجا..برم
جیهوپ: ب من چه هر جهنمی ک میخوای برو ولی ی ثانیه توی خونم ترو نبینم
میا: عشقم ولش کن بزار بمونه
جیهوپ: عزیزم تو چقد مهربونی
با بغض نگاهشون میکرد جیهوپ برگشتم سمتم با ی پوزخند بهم گفت
جیهوپ: شاید بتونم ترو خدمتکار خونهم خونم هوم غیر از اینه؟
ات: چی..چی
جیهوپ: کری نمیشنوی الانم برو شام رو حاضر کن(داد)
ات: با...باشه
جیهوپ: نشنیدم ؟(داد)
ات: چ..چشم ارباب(بغض)
جیهوپ: خوبه حالا هم گمشو از جلو چشمام با بغض از اونجا دور شدم رفتم توی اشپز خونه و دستمو روی دهنم گذاشت تا صدام در نیاد؟
از زبان جیهوپ:
من ات رو دیگه دوست ندارم برام تکراری شده دلم میخواد ی زندگی جدید با ی نفر شروع کنم میا دختر خوب و خوشگلیه
جیهوپ: عزیزم بریم بالا استراحت کنیم
میا: باشه
با میا رفتیم توی اتاقم وسایلو اتو جمع کردم و گذاشت توی ی اتاق دیگ و بجاش وسایل میا رو گذاشتم
میا: من میرم دوش بگیرم
جیهوپ: با دوش دونفره چطوره(پوزخند)
میا: موافقم(خنده)
لایک:۱۰
از زبان ات: جیهوپ چند روزی خیلی باهام سرد شده و اصلا بهم اهمیت نمیده یا دیر میاد خونه وقتی از ساعت ۷ صبح میره تا ساعت ۲ شب وقتایی هم ک میاد روی کاناپه میخوابه اصلا دلیل این کاراشو نمیفهمم وقتی هم ازش میپرسم سرم داد میزنه ولی من خیلی دوسش دارم امروز میرم دنبالش
ات: دیدم جیهوپ از تخت بلند شد چشمامو ب خوابی زدم لباساشو پوشید و رفت منم زود رفتم پالتومو پوشیدم و رفتم دنبالش
پرش زمانی:
ات: دیدم جلوی ی خونه ای ایستاد ماشینمو پشت ماشینش گذاشتم جیهوپ پیاده شد و رفت سمت در خونع دیدم ی دختری درو باز کردن اون...اون میا...هم کار جیهوپ..نبود دیدم جیهوپ داشت لباشو میبوسید اشک توی چشمام جمع شده بود قلبم تیکه تیکه شد از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
جیهوپ: تو اینجا چیکار میکنی(داد)
ات: سر من داد نزن...چرا بهم خیانت کردی؟ میتونستی بهم بگی هق(گریه)
جیهوپ: هه پس بلاخره فهمیدی نه؟ اره من دوست نداشتم تو فقط برام ی بازی بود(نیشخند)
ات: با..بازی
جیهوپ: اره فقط ی هرزه زیر خوابی(نیشخند)
با هر کلمه ای که میگفت قلبم تیکه تیکه میشد از اونجا دور شدم و رفتم توی ماشین من...بخاطرش ب خانوادم پشت کردم اونارو ول کردم رفتم پیش جیهوپ کاش...هق ب حرف بابام گوش میدادم وارد عمارت شدم این عمارتی بود ک کل خاطرههای من جیهوپ بود رفتم طبقه بالا روی تخت دراز کشیدم شروع ب گریه کردن شدم چشمام دیگ داشت میسوزخت کم کم چشمام گرم شدن و خوابیدم
پرش زمانی:
از زبان ات: از خواب بیدار شدم ساعت ۶ بود رفتم سرویس بهداشتی از بس ک گریه کردم چشمام قرمز و پف کرده بود صورتمو شستم اصلا حوصله هیچیو نداشتم رفتم طبقه پایین ک دیدم در باز شد جیهوپ بود دستش تو دست اون دختره بود و داشتن میخندیدن
جیهوپ: تو هنوز نرفتی
ات: کجا..برم
جیهوپ: ب من چه هر جهنمی ک میخوای برو ولی ی ثانیه توی خونم ترو نبینم
میا: عشقم ولش کن بزار بمونه
جیهوپ: عزیزم تو چقد مهربونی
با بغض نگاهشون میکرد جیهوپ برگشتم سمتم با ی پوزخند بهم گفت
جیهوپ: شاید بتونم ترو خدمتکار خونهم خونم هوم غیر از اینه؟
ات: چی..چی
جیهوپ: کری نمیشنوی الانم برو شام رو حاضر کن(داد)
ات: با...باشه
جیهوپ: نشنیدم ؟(داد)
ات: چ..چشم ارباب(بغض)
جیهوپ: خوبه حالا هم گمشو از جلو چشمام با بغض از اونجا دور شدم رفتم توی اشپز خونه و دستمو روی دهنم گذاشت تا صدام در نیاد؟
از زبان جیهوپ:
من ات رو دیگه دوست ندارم برام تکراری شده دلم میخواد ی زندگی جدید با ی نفر شروع کنم میا دختر خوب و خوشگلیه
جیهوپ: عزیزم بریم بالا استراحت کنیم
میا: باشه
با میا رفتیم توی اتاقم وسایلو اتو جمع کردم و گذاشت توی ی اتاق دیگ و بجاش وسایل میا رو گذاشتم
میا: من میرم دوش بگیرم
جیهوپ: با دوش دونفره چطوره(پوزخند)
میا: موافقم(خنده)
لایک:۱۰
۷۴.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.