فیک《طراح من》Part ¹
/ت ویو
یه روز دیگه تو سئوله هوا آفتابیه ولی خیلی گرم نیس سئول شهر باحالیه ولی مثل ججو قشنگ نیس مردم دارن اروم وعین ادم راه میرم فقط منم که عین یوزپلنگ سریع میرم دارم روز اول کاری دیر میرسم یونگ به سختی این کارو واسم جور کرد همش میخورم به اینو اون میگم ببخشید ولی قیافه های اینا میگه نمیبخشم
بالاخره رسیدم دستانو گذاشتم رو زانوهام یه نفس عمیق کشیدم و رفتم داخل همکارام داشتن کار میکردن سریع لباسای گارسونی رو پوشیدم و شروع کردم به کار کردن که یونگ اومد
یونگ:کجایی تو شانس اوری رئیس نیومده
/ت:جدی خداروشکر میگم یو ساعت کاری تموم میشه
یو:۱۰ شب
خب الان دوازده ظهره تا ده این میشه تا من برسم
یو:چی رو حساب میکنی
/ت:اینکه به کار بعدیم دیر میرسم یانه
یو:خسته نمیشی اینهمه کار میکنی
/ت:چرا ولی تلاش برای رسیدن به آرزوهات خیلی شیرینه
ویو:استدیو بی تی اس
شوگا:خسته شدم بچااا یه کوفتی سفارش بدین
نام:یه رستوران نزدیک اینحاست بریم اونجا
شوگا: حوصله ندارم
کوک:هیونگ راس میگه بریم یه هوایی تازه کنیم خسته شدم از بس اینجاییم
همه پاشدن و رفتن
رستوران ویو / ت
داشتم میزو تمیز میکردم که یونگ گفت
یو:وای اونارو نگاه چه خوشتیپن
دیدم هفتا پسر جذاب اومدن داخل ولی اهمیت ندادم ولی یونگ بدو بدو رفت پیششون
یونگ:سلام خوش اومدین بفرماین
چی میل دارید
همه یه چی گفتن نوبت تهیونگ شد که یونگ پرسید
چی میخورید ولی جواب نشنید یونگ چند بار تکرار کرد ولی ته ته جواب نمیداد
کوک تهیونگو تکون داد که به خودش اومد گفت چیه
کوک:نمیخوای سفارش بدی
ته:ها باشه من .......
باشه الان براتون میارم
جیمین:تهیونگ خوبی
ته:ها چی اره خوبم
یونگ به هی یون گفت شفارشارو بیاره بعد رفت پیش /ت
/ت/ت/ت
چیه
وای دختر فکر کنم اون پسره عاشقم شده
چی
جدی میخواستم سفارش بگیرم فقط سکوت کرد هنگ کرده بود
الان کدومشن
اشاره به ته
ببین یونگ فکر کنم توهم زدی
چرا
نگاه کن اون پسره یه چهره بی نقص داره اندام عالی و قد بلند و تو خب.....
چیع تو هم منم خیلی خشکلم
اره جون عمت
هی یون:دخترا جای نظر دادن سفارشارو ببرین
سفارشارو بردیم ولی از ناز وعشوه های یونگ خندم گرفتع بود اینم هرروز رو یکی کراشه
/ت:بسه یونگ با چشات خوردیشون
یو:فهمیدم کین بی تی اس بی تی اسن
/ت:چی بی تی اس؟
یو:بابا بزرگترین بند بوی جهان میدونی الن چه اقبالی کردیم
/ت:دیدنشون پول میشه
یو:جان!
/ت:اگه نه که اقبالی نی
<کنار میز پسرا چند پسر دیگه ام هستن حرف میزنن و اینا میشنون>
یه روز دیگه تو سئوله هوا آفتابیه ولی خیلی گرم نیس سئول شهر باحالیه ولی مثل ججو قشنگ نیس مردم دارن اروم وعین ادم راه میرم فقط منم که عین یوزپلنگ سریع میرم دارم روز اول کاری دیر میرسم یونگ به سختی این کارو واسم جور کرد همش میخورم به اینو اون میگم ببخشید ولی قیافه های اینا میگه نمیبخشم
بالاخره رسیدم دستانو گذاشتم رو زانوهام یه نفس عمیق کشیدم و رفتم داخل همکارام داشتن کار میکردن سریع لباسای گارسونی رو پوشیدم و شروع کردم به کار کردن که یونگ اومد
یونگ:کجایی تو شانس اوری رئیس نیومده
/ت:جدی خداروشکر میگم یو ساعت کاری تموم میشه
یو:۱۰ شب
خب الان دوازده ظهره تا ده این میشه تا من برسم
یو:چی رو حساب میکنی
/ت:اینکه به کار بعدیم دیر میرسم یانه
یو:خسته نمیشی اینهمه کار میکنی
/ت:چرا ولی تلاش برای رسیدن به آرزوهات خیلی شیرینه
ویو:استدیو بی تی اس
شوگا:خسته شدم بچااا یه کوفتی سفارش بدین
نام:یه رستوران نزدیک اینحاست بریم اونجا
شوگا: حوصله ندارم
کوک:هیونگ راس میگه بریم یه هوایی تازه کنیم خسته شدم از بس اینجاییم
همه پاشدن و رفتن
رستوران ویو / ت
داشتم میزو تمیز میکردم که یونگ گفت
یو:وای اونارو نگاه چه خوشتیپن
دیدم هفتا پسر جذاب اومدن داخل ولی اهمیت ندادم ولی یونگ بدو بدو رفت پیششون
یونگ:سلام خوش اومدین بفرماین
چی میل دارید
همه یه چی گفتن نوبت تهیونگ شد که یونگ پرسید
چی میخورید ولی جواب نشنید یونگ چند بار تکرار کرد ولی ته ته جواب نمیداد
کوک تهیونگو تکون داد که به خودش اومد گفت چیه
کوک:نمیخوای سفارش بدی
ته:ها باشه من .......
باشه الان براتون میارم
جیمین:تهیونگ خوبی
ته:ها چی اره خوبم
یونگ به هی یون گفت شفارشارو بیاره بعد رفت پیش /ت
/ت/ت/ت
چیه
وای دختر فکر کنم اون پسره عاشقم شده
چی
جدی میخواستم سفارش بگیرم فقط سکوت کرد هنگ کرده بود
الان کدومشن
اشاره به ته
ببین یونگ فکر کنم توهم زدی
چرا
نگاه کن اون پسره یه چهره بی نقص داره اندام عالی و قد بلند و تو خب.....
چیع تو هم منم خیلی خشکلم
اره جون عمت
هی یون:دخترا جای نظر دادن سفارشارو ببرین
سفارشارو بردیم ولی از ناز وعشوه های یونگ خندم گرفتع بود اینم هرروز رو یکی کراشه
/ت:بسه یونگ با چشات خوردیشون
یو:فهمیدم کین بی تی اس بی تی اسن
/ت:چی بی تی اس؟
یو:بابا بزرگترین بند بوی جهان میدونی الن چه اقبالی کردیم
/ت:دیدنشون پول میشه
یو:جان!
/ت:اگه نه که اقبالی نی
<کنار میز پسرا چند پسر دیگه ام هستن حرف میزنن و اینا میشنون>
۲۸.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.