فیک سریع تر. p11 (آخر)

سمتم میومد دیگه فهمیدم آخرشه که یه نفر خودشو ( یعنی اون شخصی که پرید جلوی کوسه پشتش به کوسه بود و روش به یوری) انداخت جلوی کوسه، یه لحظه انگار زمان ایستاد اون اون جین اوپا بود که داشت بهم علامت میداد برم به سمت کشتی و بعد زمان دوباره برگشت سرجاش و اون کوسه جین اوپا رو با خودش برد با گریه به سمت بالا شنا کردم و هممم نفس عمیققققققق سریع ماسکمو درآوردم و با چشمام دنبال کشتی گشتم که با صدای داد کوک نگاهم به کشتی افتاد
_ یوریی یوری بیا سریع باش شنا کننن خواهش میکنم ((اسم فیک =سریع باش))
سریع شنا کردم تند تند و اینقدر سریع شنا کردم که نفهمیدم که رسیدم به کشتی
_ اره بیا دستاتو بده بهم دارمت .
+ کوکک( با گریه)
دستاشو گرفت و از نردبونه کشتی بالا رفت و...الان هردوشون توی کشتی بودن.....توی بغل هم داشتن گریه میکردن
_ ممنونم هق هق ممنونم که تو اومدی هق تو اگه نمیومدی قسم میخورم خودمو مینداختم توی د..دریا
+ اره کوک اومدم هق ولی جین جین اوپااااا
درسته همه این اتفاقا توی چند ساعت افتاد ولی همین چند ساعت زندگی این دونفر رو گرفت ، دوستاشون ، خانوادشون و همه کسشون ولی الان اونا زنده موندن اونا تنها بازمانده بودن .
( عررررر خودم سر این قسمتش گریه ام گرفت ، دروغ گفتم خیلی بد و مضخرف شد ، ایم ساری🤧🤧)
چند سال بعد =
اون دونفر تونستن با هم ازدواج کنن و حاصل عشقشون یه فرزند کیوت و بازیگوش شد که اسمش هست ✓
{{ جئون جین وو}}