عشق جدیدم مافیا Part 22
پارت ²²
جیمین ویو :
دختره : پس که اینطور . ممنونم که منو نجات دادید
جیمین : خ...خواهش میکنم . راستی اسمت چیه ؟
دختره : من پارک جینوها هستم و اسم تو چیه ؟
جیمین : تو ...... میشه بیشتر درباره ی خودت بگی ؟
جینوها: البته . من وقتی ۳ سالم بود پدر و مادرم از هم جدا شدن و یه داداش هم داشتم که اونو پدرم برد و منم با مادرم رفتم . داداشم هم فقط ۲ سالش بود
اسم داداشم رو یادم نمیاد ولی خیلی خوشگل بود وقتی میخندید مثل یه موچی کوچولو میشد . کاشکی یه بار دیگه بتونم ببینمش . تو چی ؟
جیمین : من....... من ........
چرا دقیقا داستان زندگی منو تعریف کرد ؟ نکنه که خواهر گم شدم اینه
جیمین : آ....... آ...... آبج........آبجیییی(گریه و پریدن تو بغل جینوها)
جینوها : داداشیییی تو کجا بودی ؟ چرا رفتی ؟
جیمین : متاسفم هق دیگه هق تنهات نمیذارم ههققق
جینوها : داداشی اسمت چیه ؟
جیمین : من پارک جیمین هستم
جینوها : خودتی ..... خودتی .... داداشی جونمممم(گریه)
کوک ویو :
با خودم درگیر بودم که ا.ت تونسته یا نه که صدای جیمین بلند شد و داشت گریه میکرد
کوک : جیمین ....... جیمین حالت خوبه ؟ نکنه دختره کاری کرده تا بکشمش
جیمین : نه کوک بهت گفته بودم که من یه خواهر گمشده دارم
کوک : اره . که گفتی فکر کنم اسمش جینو هست
جیمین : پیداش کردم..... این خواهر منه ...... جینو ها
جیمین ویو :
دختره : پس که اینطور . ممنونم که منو نجات دادید
جیمین : خ...خواهش میکنم . راستی اسمت چیه ؟
دختره : من پارک جینوها هستم و اسم تو چیه ؟
جیمین : تو ...... میشه بیشتر درباره ی خودت بگی ؟
جینوها: البته . من وقتی ۳ سالم بود پدر و مادرم از هم جدا شدن و یه داداش هم داشتم که اونو پدرم برد و منم با مادرم رفتم . داداشم هم فقط ۲ سالش بود
اسم داداشم رو یادم نمیاد ولی خیلی خوشگل بود وقتی میخندید مثل یه موچی کوچولو میشد . کاشکی یه بار دیگه بتونم ببینمش . تو چی ؟
جیمین : من....... من ........
چرا دقیقا داستان زندگی منو تعریف کرد ؟ نکنه که خواهر گم شدم اینه
جیمین : آ....... آ...... آبج........آبجیییی(گریه و پریدن تو بغل جینوها)
جینوها : داداشیییی تو کجا بودی ؟ چرا رفتی ؟
جیمین : متاسفم هق دیگه هق تنهات نمیذارم ههققق
جینوها : داداشی اسمت چیه ؟
جیمین : من پارک جیمین هستم
جینوها : خودتی ..... خودتی .... داداشی جونمممم(گریه)
کوک ویو :
با خودم درگیر بودم که ا.ت تونسته یا نه که صدای جیمین بلند شد و داشت گریه میکرد
کوک : جیمین ....... جیمین حالت خوبه ؟ نکنه دختره کاری کرده تا بکشمش
جیمین : نه کوک بهت گفته بودم که من یه خواهر گمشده دارم
کوک : اره . که گفتی فکر کنم اسمش جینو هست
جیمین : پیداش کردم..... این خواهر منه ...... جینو ها
۴.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.