Funny & fierce 6
Funny & fierce
Part 6
چون جیمین به خاطر پدرش معروف بود دستشو گذاشت جلوی صورتش تا کسی نبینتش و رفت یه گوشه ی خلوت
منم رفتم پیش دوستم نشستم
/حالت چطوره ا.ت؟
+خوبم تو چی؟
/منم خوبم اینا به کنار اون پسره کی بود؟
+اون......
_من پارک جی....
+اون پارک جیهون هست
در گوش جیمین گفتم
+خواهش میکنم فعلا با این اسم باش
_بله من پارک جیهون هستم همسر ا.ت
/اووووو ا.ت کی عروسی کردی که منو دعوت نکردی
+نه بابا دوستمه خیلی شوخه نه؟
بعد پامو زدم روی پای جیمین تا ادامه نده
/اهان.خوشبختم جیهون منم یونا هستم دوست صمیمی ا.ت
_خودم میدونم ا.ت بهم گفته بود
(ویو جیمین)
بعد از مکالمه ای که داشتیم نشستم روی صندلی و در گوش ا.ت گفتم
_ا.ت یادت باشه که اسم یه نفر دیگه رو گذاشتی روم و زدی به پام و به دروغ گفتی که دوستت هستم وقتی که عروسی کردیم و رفتیم خونه خودمون یه تنبیه در انتظارته اماده باش
/جیهون دیگه خیلی داری در گوشی با ا.ت حرف میزنی منم دوستشما
_من از یه دوست بیشتر بهش نزدیک ترم
/چی؟ یعنی باهم رابطه دارید
_ار....
+نهههه دختر چرا زود قضاوت میکنی منظورش اینه که الان دقیقا بغلم نشسته و چون بهم خیلی نزدیکه هی باهام در گوشی حرف میزنه
_چی میگی ا.ت ما قراره.....
یهو یه نفر دستشو گذاشت روی شونم و نذاشت حرفمو ادامه بدم
منشی پدرم بود
(علامت منشی پدر جیمین!)
! سلام اقای پارک
_سلام بفرما
!اقای پارک میدونین اگه پدرتون بفهمن که اینجا پیش دو تا دختر هستید چی میشه
_بله شما باید یجای دیگه واسه ی کار پیدا کنید اینو میخواید؟
! اقای پارک مطمعن باشید که پدرتون به هیچ وجه از این موضوع باخبر نمیشن
_بله حالا میتونید برید به کاراتون برسید
! چشم
و رفت
(ویو ا.ت)
بخاطر حاضر جوابی جیمین و زود قانع شدن اون منشیه داشتم از خنده میمردم و سرخ شده بودم
/ا.ت حالت خوبه خیلی سرخ شدی
بلافاصله بعد از این حرف یونا جیمین برگشت سمت من و.....
#فیک #جیمین #bts
Part 6
چون جیمین به خاطر پدرش معروف بود دستشو گذاشت جلوی صورتش تا کسی نبینتش و رفت یه گوشه ی خلوت
منم رفتم پیش دوستم نشستم
/حالت چطوره ا.ت؟
+خوبم تو چی؟
/منم خوبم اینا به کنار اون پسره کی بود؟
+اون......
_من پارک جی....
+اون پارک جیهون هست
در گوش جیمین گفتم
+خواهش میکنم فعلا با این اسم باش
_بله من پارک جیهون هستم همسر ا.ت
/اووووو ا.ت کی عروسی کردی که منو دعوت نکردی
+نه بابا دوستمه خیلی شوخه نه؟
بعد پامو زدم روی پای جیمین تا ادامه نده
/اهان.خوشبختم جیهون منم یونا هستم دوست صمیمی ا.ت
_خودم میدونم ا.ت بهم گفته بود
(ویو جیمین)
بعد از مکالمه ای که داشتیم نشستم روی صندلی و در گوش ا.ت گفتم
_ا.ت یادت باشه که اسم یه نفر دیگه رو گذاشتی روم و زدی به پام و به دروغ گفتی که دوستت هستم وقتی که عروسی کردیم و رفتیم خونه خودمون یه تنبیه در انتظارته اماده باش
/جیهون دیگه خیلی داری در گوشی با ا.ت حرف میزنی منم دوستشما
_من از یه دوست بیشتر بهش نزدیک ترم
/چی؟ یعنی باهم رابطه دارید
_ار....
+نهههه دختر چرا زود قضاوت میکنی منظورش اینه که الان دقیقا بغلم نشسته و چون بهم خیلی نزدیکه هی باهام در گوشی حرف میزنه
_چی میگی ا.ت ما قراره.....
یهو یه نفر دستشو گذاشت روی شونم و نذاشت حرفمو ادامه بدم
منشی پدرم بود
(علامت منشی پدر جیمین!)
! سلام اقای پارک
_سلام بفرما
!اقای پارک میدونین اگه پدرتون بفهمن که اینجا پیش دو تا دختر هستید چی میشه
_بله شما باید یجای دیگه واسه ی کار پیدا کنید اینو میخواید؟
! اقای پارک مطمعن باشید که پدرتون به هیچ وجه از این موضوع باخبر نمیشن
_بله حالا میتونید برید به کاراتون برسید
! چشم
و رفت
(ویو ا.ت)
بخاطر حاضر جوابی جیمین و زود قانع شدن اون منشیه داشتم از خنده میمردم و سرخ شده بودم
/ا.ت حالت خوبه خیلی سرخ شدی
بلافاصله بعد از این حرف یونا جیمین برگشت سمت من و.....
#فیک #جیمین #bts
۲۲.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.