𝐛𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲 p9
نشستم غذا رو خوردم و خوابیدم به امید اینکه صبح کبودی لبم بره
*صبح*
از خواب بیدار شدم دیدم هنوز وقت هست سریع رفتم جلو آیینه دیدم لبم هنوز کبوده بیحال رفتم رو تخت گوشیم رو برداشتم دیدم یه پیام از کوک دارم
کوک: لبت خوب شده؟
ات: نه
کوک: هنر دست جئون جونگکوکه حال کن باهاش
ات: من چطور با این قیافه بیام مدرسه؟!
کوک: یه جوری با آرایش قایمش کن
ات: عه چرا به ذهن خودم نرسید
کوک: چون شل مغزی
ات: عههه کوککککک
کوک: صدا جیغ زدنت از پشت گوشی میاد
ات: اههههههه
کوک: میگم میای بریم بیرون بگردیم
ات: حوصلمم سررفته ایده خوبیه
کوک: باشه آماده شو نیم ساعت دیگه دم در خونه تون منتظرم
ات: لباس مدرسه بپوشم؟ آخه بعد باید بریم مدرسه
کوک: عه راست میگی
ات: خب بای
گوشی رو گذاشتم و رفتم جلوی آیینه تا با کرم و رژ لب کبودی رو یجوری قایمش کنم
و موفق شدم لباس مدرسه رو پوشیدم و رفتم پایین
م.ات: کجا میری؟
ات: با دوستم میرم بیرون بعدش هم مدرسه
م.ات: باشه
رفتم بیرون منتظر کوک بودم که الکس اومد پیشم.......
______________________________
بقیه رو فردا میزارم 😗
لایک یادتون نره
*صبح*
از خواب بیدار شدم دیدم هنوز وقت هست سریع رفتم جلو آیینه دیدم لبم هنوز کبوده بیحال رفتم رو تخت گوشیم رو برداشتم دیدم یه پیام از کوک دارم
کوک: لبت خوب شده؟
ات: نه
کوک: هنر دست جئون جونگکوکه حال کن باهاش
ات: من چطور با این قیافه بیام مدرسه؟!
کوک: یه جوری با آرایش قایمش کن
ات: عه چرا به ذهن خودم نرسید
کوک: چون شل مغزی
ات: عههه کوککککک
کوک: صدا جیغ زدنت از پشت گوشی میاد
ات: اههههههه
کوک: میگم میای بریم بیرون بگردیم
ات: حوصلمم سررفته ایده خوبیه
کوک: باشه آماده شو نیم ساعت دیگه دم در خونه تون منتظرم
ات: لباس مدرسه بپوشم؟ آخه بعد باید بریم مدرسه
کوک: عه راست میگی
ات: خب بای
گوشی رو گذاشتم و رفتم جلوی آیینه تا با کرم و رژ لب کبودی رو یجوری قایمش کنم
و موفق شدم لباس مدرسه رو پوشیدم و رفتم پایین
م.ات: کجا میری؟
ات: با دوستم میرم بیرون بعدش هم مدرسه
م.ات: باشه
رفتم بیرون منتظر کوک بودم که الکس اومد پیشم.......
______________________________
بقیه رو فردا میزارم 😗
لایک یادتون نره
۱۷.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.