pt 46
pt 46
سرنوشت★
۳ ساعت بعد*
از خواب بلند شدم دیدم جونگکوک نیست اون ورو نگاه کردم نبود سرمو چرخوندم تو آشپزخونه بالای گاز بود سریع رفتمپیشش
_اینجا چیکار میکنی
+وایی ترسوندیمم
_وایسا ببینم.. سوپو تموم کردییی؟؟؟ کل قابلمه روو؟؟
+امم ..
خندم گرفته بود
+چرا خب میخندی دلم برا دست پختت تنگ شده بود
_اشکال نداره اتفاقا خوشحالم شدم کلشو تموم کردی
+حیحی
_راستی باید باندتو عوض کنم
_برو روی مبل بشین تا من برم وسایلا رو بیارم
۳دقیقه بعد*
_خب اومدم فقط اگه دردت گرفت بهم بگوو باشه؟؟
+باش
باندشو باز کردم سریع سرمو بردم اون ور نمیتونستم زخمشو نگاه کنم
_آییییییییی
_ اگه دردت گرفت بگوو
جونگکوک خندش گرفته بود
_واهاییییی الان میسوزههه
بعد عوض کردن*
+مطمئنی خودت دردت نگرفت؟(با خنده)
_ معلومه که نه
+راستی یونا میشه درباره ی یه چیزی باهم حرف بزنیم؟
_بگو
+میدونم جفتمون مخصوصا تو خیلی سختی کشیدی ولی.. من خیلی دلم برات تنگ شده وقتی از خونه رفتی دیگه آدم سابق نشدم فهمیدم که چقدر عاشقتم چقدر اگه نباشی نمیتونم زندگی کنم میشه منو ببخشی که یه زندگی جدید شروع کنیم؟
_(سکوت)
+هوم؟ ولی اگه الانم نتو..
که یهو یونا جونگکوکو بغل کرد و جونگکوک محکم تر
+این یعنی الان... منو بخشیدی؟
_اوهوم ولی..
+ولی؟
_دیگه نباید ازت خطایی سر بزنه فهمیدی؟
+فهمیدم قولل
_خوبهه
+میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بودد؟؟ باورم نمیشه
۲ هفته بعد*
ویو جونگکوک☆
ادامه دارد...
سرنوشت★
۳ ساعت بعد*
از خواب بلند شدم دیدم جونگکوک نیست اون ورو نگاه کردم نبود سرمو چرخوندم تو آشپزخونه بالای گاز بود سریع رفتمپیشش
_اینجا چیکار میکنی
+وایی ترسوندیمم
_وایسا ببینم.. سوپو تموم کردییی؟؟؟ کل قابلمه روو؟؟
+امم ..
خندم گرفته بود
+چرا خب میخندی دلم برا دست پختت تنگ شده بود
_اشکال نداره اتفاقا خوشحالم شدم کلشو تموم کردی
+حیحی
_راستی باید باندتو عوض کنم
_برو روی مبل بشین تا من برم وسایلا رو بیارم
۳دقیقه بعد*
_خب اومدم فقط اگه دردت گرفت بهم بگوو باشه؟؟
+باش
باندشو باز کردم سریع سرمو بردم اون ور نمیتونستم زخمشو نگاه کنم
_آییییییییی
_ اگه دردت گرفت بگوو
جونگکوک خندش گرفته بود
_واهاییییی الان میسوزههه
بعد عوض کردن*
+مطمئنی خودت دردت نگرفت؟(با خنده)
_ معلومه که نه
+راستی یونا میشه درباره ی یه چیزی باهم حرف بزنیم؟
_بگو
+میدونم جفتمون مخصوصا تو خیلی سختی کشیدی ولی.. من خیلی دلم برات تنگ شده وقتی از خونه رفتی دیگه آدم سابق نشدم فهمیدم که چقدر عاشقتم چقدر اگه نباشی نمیتونم زندگی کنم میشه منو ببخشی که یه زندگی جدید شروع کنیم؟
_(سکوت)
+هوم؟ ولی اگه الانم نتو..
که یهو یونا جونگکوکو بغل کرد و جونگکوک محکم تر
+این یعنی الان... منو بخشیدی؟
_اوهوم ولی..
+ولی؟
_دیگه نباید ازت خطایی سر بزنه فهمیدی؟
+فهمیدم قولل
_خوبهه
+میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بودد؟؟ باورم نمیشه
۲ هفته بعد*
ویو جونگکوک☆
ادامه دارد...
۶.۱k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.