پارت ۹تلخ و شیرین
من:
هنوز تو کف بودن. وای خدا کوکی وقتی تعجب میکنه چه جذاب میشه. من:هی بچه ها با اینکه اجازه ی صحبت با شما رو ندارم ولی الان توی کمپانی نیستیم پس...
یه چیزی محکم خورد پشت سرم ...........
جونگ کوک:
داشت صحبت میکرد که افتاد زمین. وقتی افتاد یکی از پشت سرش اومد بیرون ،فهمیدیم کار یکی از اونها بود.بعد از زدن تو سر آیریس فرار کرد. منم سریع رفتم آیریس رو بغل کردم و هی اسمش رو صدا زدم.:آآآآآآآ... آآ... آیریس... آیریس. تهیونگ :همین الان باید ببرینش بیمارستان.
جیمین:من زنگ زدم
جیمین:
فهمیدم که جونگ کوک واقعا آیریس رو دوست داره. اون داشت بالا سر یه دختر که فقط ۴ روز اومده گریه میکرد. فمیدم عشقش الکی نیست.بعد از اینکه آیریس رو به بیمارستان بردیم. به جونگ کوک گفتم که بره و برای همه آب معدنی بگیره. منم از موقعیت استفاده کردم و همه چیز رو به بچه ها گفتم. وقتی برگشت سعی کردیم خودمون روسرحال نشون بدیم تا نکنه حالش بد بشه. ولی یونگی زد همه چیز رو خراب کرد و تا جونگ کوک اومد گفت:چرا بهمون نگفتی عاشقشی لعنتی تا من ایقدر جلوش رسمی نبودم و راحت میخوابیدم(لعنتیییی کمی بیدار باشششش😣😣😣😣😣😣😣😣😂😂😂😂😂).جونگ کوکم گفت:تو که همیشه خوابی چیو بگم؟ تهیونگ:حالا که فهمیدی نمیخوای بهش اعتراف کنی؟
جونگ کوک:چرا ولییییی... میگممممم... نامجون پرید وسط حرفش و گفت:ولی نداره میتونی بگی ولی باید خیلی مراقب باشی که برای اون مشکلی پیش نیاد.اوکی؟
جیهوپ:وقتی بهوش اومد میتونی بگی. ما پشتیم.
جین:من که پشتی نیستم.و فقط خودش خندید اونم یاع یاع یاع یاع (نامجون:😒خودم:😒جونگ کوک:😑جی هوپ:😒تهیونگ:😒یونگی:😴😴😴😴😴)که من احساس میکردم الان آب دهنش پرت میشه گلوش و خفه میشه ولی نمیشه.در این حین یه پرستار اومد و گفت :شما همراهان خانم آیریس لی هستین؟که جونگ کوک سریع اومد جلو و گفت:آره پرستار :حالشون زیاد خوب نیست امشب رو یکی پیشش بمونه حالا یکی تون که خواست بمونه بیاد و به من بگه که جونگ کوک سریع دستش رو برد بالا و گفت:من میمونم.خلاصه جونگ کوک پیش آیریس میمونه
#جذاب
هنوز تو کف بودن. وای خدا کوکی وقتی تعجب میکنه چه جذاب میشه. من:هی بچه ها با اینکه اجازه ی صحبت با شما رو ندارم ولی الان توی کمپانی نیستیم پس...
یه چیزی محکم خورد پشت سرم ...........
جونگ کوک:
داشت صحبت میکرد که افتاد زمین. وقتی افتاد یکی از پشت سرش اومد بیرون ،فهمیدیم کار یکی از اونها بود.بعد از زدن تو سر آیریس فرار کرد. منم سریع رفتم آیریس رو بغل کردم و هی اسمش رو صدا زدم.:آآآآآآآ... آآ... آیریس... آیریس. تهیونگ :همین الان باید ببرینش بیمارستان.
جیمین:من زنگ زدم
جیمین:
فهمیدم که جونگ کوک واقعا آیریس رو دوست داره. اون داشت بالا سر یه دختر که فقط ۴ روز اومده گریه میکرد. فمیدم عشقش الکی نیست.بعد از اینکه آیریس رو به بیمارستان بردیم. به جونگ کوک گفتم که بره و برای همه آب معدنی بگیره. منم از موقعیت استفاده کردم و همه چیز رو به بچه ها گفتم. وقتی برگشت سعی کردیم خودمون روسرحال نشون بدیم تا نکنه حالش بد بشه. ولی یونگی زد همه چیز رو خراب کرد و تا جونگ کوک اومد گفت:چرا بهمون نگفتی عاشقشی لعنتی تا من ایقدر جلوش رسمی نبودم و راحت میخوابیدم(لعنتیییی کمی بیدار باشششش😣😣😣😣😣😣😣😣😂😂😂😂😂).جونگ کوکم گفت:تو که همیشه خوابی چیو بگم؟ تهیونگ:حالا که فهمیدی نمیخوای بهش اعتراف کنی؟
جونگ کوک:چرا ولییییی... میگممممم... نامجون پرید وسط حرفش و گفت:ولی نداره میتونی بگی ولی باید خیلی مراقب باشی که برای اون مشکلی پیش نیاد.اوکی؟
جیهوپ:وقتی بهوش اومد میتونی بگی. ما پشتیم.
جین:من که پشتی نیستم.و فقط خودش خندید اونم یاع یاع یاع یاع (نامجون:😒خودم:😒جونگ کوک:😑جی هوپ:😒تهیونگ:😒یونگی:😴😴😴😴😴)که من احساس میکردم الان آب دهنش پرت میشه گلوش و خفه میشه ولی نمیشه.در این حین یه پرستار اومد و گفت :شما همراهان خانم آیریس لی هستین؟که جونگ کوک سریع اومد جلو و گفت:آره پرستار :حالشون زیاد خوب نیست امشب رو یکی پیشش بمونه حالا یکی تون که خواست بمونه بیاد و به من بگه که جونگ کوک سریع دستش رو برد بالا و گفت:من میمونم.خلاصه جونگ کوک پیش آیریس میمونه
#جذاب
۴۴.۴k
۱۶ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.