سناریو مروارید آبی پارت۱۲
دست والت رو انداختم روی شونمو سریع به سمت اتاق فیری رفتیم
در اتاق فیری رو زدم و درو باز کرد با شوک به من نگاه کرد
بهش گفتم قبل اینکه سوال بپرسی بیا کمکم کن ببریمش درمانگاه
با کمک فیری سریع والت به سمت درمانگاه بردیم
یه ساعت گذشته
خوشبختانه یه جورایی خیالم راحت بود چون اینجا یه ساختمون زیر آبی خیلی معروفه برای همین احتمالاً دکترای خیلی خوبیو واسه بازیکن و اینجا استخدام کردن
آقای دکتر درو باز کرد و اومد بیرون
فیری با شوک بلند شد و از آقای دکتر پرسید که حال والت چطوره
آقای دکتر در جواب گفت حالش بهتر شده انگار شوک خیلی بدی بهش وارد شده که باعث شده اونجوری بیفته زمین
فیری اخماش رفت تو هم بعدش من پرسیدم ببینم میتونم مسابقه بده
دکتر در جواب گفت فکر کنم بهتره یکی دو روز اولو توی مسابقات شرکت نکنه تا ببینیم حالش چطور میشه اگه حالش بهتر شد میتونه مسابقه بده ولی اگه نشد باید برگرده خونه
بعدش فیری به دکتر گفت ببینم میتونیم بریم داخل
دکتر سرشو برای تایید حرف فیری تکون داد و من و فیری با هم رفتیم داخل
والت روی تخت دراز کشیده بود و همین که ما رو دید از جا بلند شد
به دست والت که نگاه کردیم متوجه شدیم یه جور پنبه روی دستش گذاشته پس یعنی مجبور شده بود یه آمپولی چیزی بزنه
حالشون ازش پرسیدیم
و در جواب بهمون گفت
الان یه جورایی حالم بهتره بعد سرمی که زدم الان بهتر شدم
من و فیری با شوک به هم نگاه کردیم و
بهش گفتیم که بهتره سریع بریم داخل اتاق
منو فیری والتو تا داخل اتاق همراهی کردیم
بعدش ازش خواستیم که خوب استراحت کنه
بعدش در و بست و فکر کنم رفت که بخوابه
همون لحظه فیری یقه منو گرفت و با پرخاشگری گفت
ببینم چه بلایی سر والت اومده بود ها یه جواب درست ازت میخوام
دستشو گرفتم خودمو آزاد کردم و گفتم بیا بریم بهت توضیح بدم
بعد از اینکه کل ماجرا رو براش تعریف کردم
فیری یه حرفی بهم زد
میگفت داخل مترو هم داشته گریه میکرده
سرمو تکون دادم و گفتم که قبلش بهم گفت
فیری با نگرانی پرسید یعنی اتفاق بدی براش افتاده
در جواب بهش گفتم نمیدونم اما امیدوارم زودتر حالش خوب بشه
(بچها واقعا ببخشید امروز نتونستم تک پارتی زک و واکیارو آماده کنم بجاش سه پارت مروارید آبی رو میزارم )
در اتاق فیری رو زدم و درو باز کرد با شوک به من نگاه کرد
بهش گفتم قبل اینکه سوال بپرسی بیا کمکم کن ببریمش درمانگاه
با کمک فیری سریع والت به سمت درمانگاه بردیم
یه ساعت گذشته
خوشبختانه یه جورایی خیالم راحت بود چون اینجا یه ساختمون زیر آبی خیلی معروفه برای همین احتمالاً دکترای خیلی خوبیو واسه بازیکن و اینجا استخدام کردن
آقای دکتر درو باز کرد و اومد بیرون
فیری با شوک بلند شد و از آقای دکتر پرسید که حال والت چطوره
آقای دکتر در جواب گفت حالش بهتر شده انگار شوک خیلی بدی بهش وارد شده که باعث شده اونجوری بیفته زمین
فیری اخماش رفت تو هم بعدش من پرسیدم ببینم میتونم مسابقه بده
دکتر در جواب گفت فکر کنم بهتره یکی دو روز اولو توی مسابقات شرکت نکنه تا ببینیم حالش چطور میشه اگه حالش بهتر شد میتونه مسابقه بده ولی اگه نشد باید برگرده خونه
بعدش فیری به دکتر گفت ببینم میتونیم بریم داخل
دکتر سرشو برای تایید حرف فیری تکون داد و من و فیری با هم رفتیم داخل
والت روی تخت دراز کشیده بود و همین که ما رو دید از جا بلند شد
به دست والت که نگاه کردیم متوجه شدیم یه جور پنبه روی دستش گذاشته پس یعنی مجبور شده بود یه آمپولی چیزی بزنه
حالشون ازش پرسیدیم
و در جواب بهمون گفت
الان یه جورایی حالم بهتره بعد سرمی که زدم الان بهتر شدم
من و فیری با شوک به هم نگاه کردیم و
بهش گفتیم که بهتره سریع بریم داخل اتاق
منو فیری والتو تا داخل اتاق همراهی کردیم
بعدش ازش خواستیم که خوب استراحت کنه
بعدش در و بست و فکر کنم رفت که بخوابه
همون لحظه فیری یقه منو گرفت و با پرخاشگری گفت
ببینم چه بلایی سر والت اومده بود ها یه جواب درست ازت میخوام
دستشو گرفتم خودمو آزاد کردم و گفتم بیا بریم بهت توضیح بدم
بعد از اینکه کل ماجرا رو براش تعریف کردم
فیری یه حرفی بهم زد
میگفت داخل مترو هم داشته گریه میکرده
سرمو تکون دادم و گفتم که قبلش بهم گفت
فیری با نگرانی پرسید یعنی اتفاق بدی براش افتاده
در جواب بهش گفتم نمیدونم اما امیدوارم زودتر حالش خوب بشه
(بچها واقعا ببخشید امروز نتونستم تک پارتی زک و واکیارو آماده کنم بجاش سه پارت مروارید آبی رو میزارم )
۱.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.