چند پارتی فراموش کردم..
از سیاهی مطلق چشمام رو باز کردم
سرامیک های سفید ..دیوار هایی با رنگ آبی ...تخت،سرم،ماسک اکسیژن ..
آره بیمارستانم
دکتری که با نگرانی ایستاده بود نگاهی امیدوار کننده ای به من زد ،حتی با اینکه ماسک داشتم میشد تشخیص داد داره لبخند میزنه
_یادته چه اتفاقی افتاده؟
با نگاهی پر از تعجب بهش چشم دوختم
دقیق دیده میشد امیدواری توی صورتش جاشو به ترس میده
_اسمت رو چی یادته؟
البته که یادمه
+اسم من..
اسم من! اسمم چی بود ؟
+یا..یادم نیست
روشو به پرستار برگردوند و گفت:متاسفانه هیچی یادش نیست ،داخل پرونده ثبت کن .پرستار نگاهی آمیخته به ترحم بهم انداخت .
با اینکه یادم نیست کی هستم ،ولی میدونم که همین الان از این حس متنفرم .
پسری با موهای نعنایی از در اومد داخل ،نه دکتر و پرستار نیست ،باید همراهم باشه ..
پسرک مو نعنایی روی صندلی کناریم نشست
کنجکاو بودم کیه ..
+تو کی هستی ؟
لبخندی زد و اشک کوچیکی از روی گونش سر خورد
=مین یونگی ،اسمم مین یونگیه
+تو منو میشناسی؟
=آره ،تو جانگ هوسوکی ،عاشق رقصی و رنگ مورد علاقت قرمزه ،مامان و بابات خیلی وقت پیش از دست دادی
واو پسر تعجب کرده بودم، اون چطوری اینقدر راجبع من میدونه؟خودتونو جای من بزارین ،کی میتونه اینقدر راجبعتون اطلاعات داشته باشه؟
یه جورایی ترسناکه .....من خودمو فراموش کردم..
(نیم ساعت بعد )
پرستار در حالی که سرم رو در آورد ،همون پسرک مو نعنایی کنارم ایستاده بود و از پرستار تشکر کرد
آروم از روی تخت بلند شدم ،اولش نزدیک بود بیافتم که پسرک مو نعنایی دست رو گرفت
=راه رفتن رو یادت نرفته ؟
+نه بلدم هنوز راه برم
دستمو ول کرد ،روی پام ایستادم و نگاهی بهش کردم تا نشونش بدم بلدم راه برم
از بیمارستان خارج شدیم و سوار ماشین شدیم ،سکوت ماشینو گرفته بود
پشت چراغ ترمز گرفت ،بهم نگاهی انداخت و گفت:یادته خونت کجاست؟
با بیچارگی نگاهش کردم :تو یادت نیست
سرش رو به نشونه ی نه تکون داد
=تو خونت رو عوض کردی منم خونه جدیدت نیامده بودم
تصمیم گرفتم سوالی که خیلی وقته درگیرم کرده رو بپرسم :تو چیکاره ی منی؟برادرمی ؟پسر عمه یا پسر عمومی؟پسر خالمی؟
احساس کردم یک هو پکر شد ،لبخندی فیک تحویلم داد و گفت :میگم گشنت نیست؟
نمیخواد جواب بده ...مگه چه نسبتی با هم داریم؟
ادامه دارد ...
آیگوووو گایز اینو میزارم فعلا چون تا کاور اون فیکو درست کنم یه خورده ای طول میکشه و باید بگم من توی واتپد این فیکمو به عنوان وانشات گذاشته بودم*هزار و خورده ای صفحه بود* ولی تصمیم گرفتم که اینجا کامل ترش کنم و چند پارتی بزارمش
شرط ۱۵ لایک
سرامیک های سفید ..دیوار هایی با رنگ آبی ...تخت،سرم،ماسک اکسیژن ..
آره بیمارستانم
دکتری که با نگرانی ایستاده بود نگاهی امیدوار کننده ای به من زد ،حتی با اینکه ماسک داشتم میشد تشخیص داد داره لبخند میزنه
_یادته چه اتفاقی افتاده؟
با نگاهی پر از تعجب بهش چشم دوختم
دقیق دیده میشد امیدواری توی صورتش جاشو به ترس میده
_اسمت رو چی یادته؟
البته که یادمه
+اسم من..
اسم من! اسمم چی بود ؟
+یا..یادم نیست
روشو به پرستار برگردوند و گفت:متاسفانه هیچی یادش نیست ،داخل پرونده ثبت کن .پرستار نگاهی آمیخته به ترحم بهم انداخت .
با اینکه یادم نیست کی هستم ،ولی میدونم که همین الان از این حس متنفرم .
پسری با موهای نعنایی از در اومد داخل ،نه دکتر و پرستار نیست ،باید همراهم باشه ..
پسرک مو نعنایی روی صندلی کناریم نشست
کنجکاو بودم کیه ..
+تو کی هستی ؟
لبخندی زد و اشک کوچیکی از روی گونش سر خورد
=مین یونگی ،اسمم مین یونگیه
+تو منو میشناسی؟
=آره ،تو جانگ هوسوکی ،عاشق رقصی و رنگ مورد علاقت قرمزه ،مامان و بابات خیلی وقت پیش از دست دادی
واو پسر تعجب کرده بودم، اون چطوری اینقدر راجبع من میدونه؟خودتونو جای من بزارین ،کی میتونه اینقدر راجبعتون اطلاعات داشته باشه؟
یه جورایی ترسناکه .....من خودمو فراموش کردم..
(نیم ساعت بعد )
پرستار در حالی که سرم رو در آورد ،همون پسرک مو نعنایی کنارم ایستاده بود و از پرستار تشکر کرد
آروم از روی تخت بلند شدم ،اولش نزدیک بود بیافتم که پسرک مو نعنایی دست رو گرفت
=راه رفتن رو یادت نرفته ؟
+نه بلدم هنوز راه برم
دستمو ول کرد ،روی پام ایستادم و نگاهی بهش کردم تا نشونش بدم بلدم راه برم
از بیمارستان خارج شدیم و سوار ماشین شدیم ،سکوت ماشینو گرفته بود
پشت چراغ ترمز گرفت ،بهم نگاهی انداخت و گفت:یادته خونت کجاست؟
با بیچارگی نگاهش کردم :تو یادت نیست
سرش رو به نشونه ی نه تکون داد
=تو خونت رو عوض کردی منم خونه جدیدت نیامده بودم
تصمیم گرفتم سوالی که خیلی وقته درگیرم کرده رو بپرسم :تو چیکاره ی منی؟برادرمی ؟پسر عمه یا پسر عمومی؟پسر خالمی؟
احساس کردم یک هو پکر شد ،لبخندی فیک تحویلم داد و گفت :میگم گشنت نیست؟
نمیخواد جواب بده ...مگه چه نسبتی با هم داریم؟
ادامه دارد ...
آیگوووو گایز اینو میزارم فعلا چون تا کاور اون فیکو درست کنم یه خورده ای طول میکشه و باید بگم من توی واتپد این فیکمو به عنوان وانشات گذاشته بودم*هزار و خورده ای صفحه بود* ولی تصمیم گرفتم که اینجا کامل ترش کنم و چند پارتی بزارمش
شرط ۱۵ لایک
۴.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.