پارت ۴

ویو لینو
کلاس تموم شد بهشون گفتم صب کنن
مکالمه بین لینو و ا/ت
لینو خب ساعت۶ آماده باش چون چهار نفری میخوایم بریم برا درس کردن پرژه
ا/ت باشه


فلش بک به ساعت ۵:۳۰
رفتم حاضر شدم
رفتم حموم و موهامو خشک کردم
یه نیمتنه سفید با دامن سبز پکشیدم یه کت سبز هم پوشیدم رفتم دیدم ۶ شده
رفتم جلو در دیدم یه لامبورگینی مشکی جلو دره لینو هم تکیه داده به در و با گوشیش ور میره
ویو لینو
حوصله م پوکیده بود داشتم با هیون چت میکردم یه دفه ا/ت رو دیدم خیلی خوشگل بود تیب زده بود محوش شدم(عاشق شد رف)
ا/ت
هی لینو رو صدا میکردم جواب نمی‌داد
بلخره جواب
داد
ا/ت کجایی
لینو هیچی بریم
هیچ حرفی نزدیم
لینو میخواست یه چی بگه
لینو ا/ت
ا/ت بله
لینو خب چطوری بگم من عاشقت شدم
ا/ت ینی چی مگه میشهههههه
لینو حالا شده
ا/ت خب منم دوست دارم
لینو جان من
ا/ت به جان تو
لینو واییییییییییی
ا/ت خب حالا نزنی بمیریم
لینو باشه هرچی تو بگی


سر گذشت هیونجین و یونا هم این شد





و عروسی کردن و به خوبی خوشی زندگی کردن

آخرشو حوصله نداشتم
حمایت؟