part 8
part 8
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
رفتم سمتش و یقه شو گرفتم
سعید(با داد): اگه بهوش نیاد ذره ذره نابودت میکنم
که اومدن جدامون کردن
بعد از ۳ ساعت بالاخره دکتر از اتاق اومد که رفتیم سمتش.
عمو: چی شد حال دخترم چطوره
دکتر: من تمام تلاشم رو کردم ولی ایشون رفتن تو کما
و وضعیت خوبی ندارن. فقط به خدا توکل کنید انشالله که بهوش بیان
دکتر اینو گفت و رفت که دیدیم زن عمو غش کرد
به زن عمو یه سرم زدن که یک ساعت بعد به هوش اومد و کم کم همه رفتن خونه
۲هفته بعد
سعید
امشب همه میرفتیم خونه بابابزرگ تا این مسئله رو حلش کنیم
بابا بزرگ: سعید چرا اونشب با آرین اونم تو اتاق سارا دعوات شد؟
سعید: از اون هول دختر باز بپرسید
آرین: من قصد بدی نداشتم
سعید: ببند اون دهن کثیفتو عوضی
بابابزرگ: بس کنید دیگه فهمیدم چیشده
آرین کارت اشتباه بوده و تو بخاطرش تنبیه میشی ولی...
بچه ها حمایتاتون خیلی کمه هاا به ۱۰۰تا برسیم شبی ۳ پارت میزارم پس حمایت کنین😉
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
رفتم سمتش و یقه شو گرفتم
سعید(با داد): اگه بهوش نیاد ذره ذره نابودت میکنم
که اومدن جدامون کردن
بعد از ۳ ساعت بالاخره دکتر از اتاق اومد که رفتیم سمتش.
عمو: چی شد حال دخترم چطوره
دکتر: من تمام تلاشم رو کردم ولی ایشون رفتن تو کما
و وضعیت خوبی ندارن. فقط به خدا توکل کنید انشالله که بهوش بیان
دکتر اینو گفت و رفت که دیدیم زن عمو غش کرد
به زن عمو یه سرم زدن که یک ساعت بعد به هوش اومد و کم کم همه رفتن خونه
۲هفته بعد
سعید
امشب همه میرفتیم خونه بابابزرگ تا این مسئله رو حلش کنیم
بابا بزرگ: سعید چرا اونشب با آرین اونم تو اتاق سارا دعوات شد؟
سعید: از اون هول دختر باز بپرسید
آرین: من قصد بدی نداشتم
سعید: ببند اون دهن کثیفتو عوضی
بابابزرگ: بس کنید دیگه فهمیدم چیشده
آرین کارت اشتباه بوده و تو بخاطرش تنبیه میشی ولی...
بچه ها حمایتاتون خیلی کمه هاا به ۱۰۰تا برسیم شبی ۳ پارت میزارم پس حمایت کنین😉
۲.۲k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.