(پژمرده)P.13
کانگ*ویو
من کانگ هستم برادر ا/ت.
خواهرم رو خیلی دوست دارم الان با جانکوک رفته بیرون.
من برای بابام خیلی خوشحالم،خیلی نگران بابام بودم البته الان خیالم راحت شد.
من از خواهر چانسو یعنی مین سو خوشم میاد
دختر با ادب و خوشگل و مهربونی هست.
از این دخترا این دور زمونه کم پیدا میشه.
کوک*ویو
من و ا/ت توی دیسکو هستیم ا/ت خیلی مست کرده.
الانم اون وسط داره میرقصه.
من که نخواستم انقدر حالش بد بشه
یهو یه پسره اومد جلوی ا/ت
دستاش و داره میگیره تا ببره طبقه ی دوم تو اتاقا
ا/ت هم مقاومت میکنه
عوضی کثافت
ا/ت*ویو
داشتم برای خودم میرقصیدم یهو یه پسره اومد
کلی چرت و پرت گفت الانم میخواد منو ببره توی اتاق
من مقاومت میکردم که یهو جانکوک اومد
با پا زد توی سینه ی پسره
پسره هم افتاد رو زمین،جانکوک هم رفت روش پشت سر هم مشت های محکم میزد
من رفتم جلوی جانکوک رو گرفتم.
پسره هم فرار کرد
ا/ت:بد بخت رو ولش کن
کوک:کمشم بود
کوک:ا/ت بیا بریم خونه حالت اصلا خوب نیست
ا/ت:نه خیرم باید برقصیم توهم باید برقصی
چانسو*ویو
همه پیش هم نشستیم.
من منتظرم تا این یارو بمیره.
یهو صدای آجیل از دستگاهی که بهش وصل بود اومد.
وقتش رسید
همه هول کردن،کانگ رفت پرستارا رو سریع صدا کرد
پرستارا اومدن و رفتن بالا سر سوک هون
کانگ:بابا لطفا تنهاموون ننزار
نمیخواستم تماشا کنم مرگش رو،چون بهم حس بدی میده
من باهاش اینکارو کردم
خدا لعنتت کنه چانسو
ولی مجبور بودم،من برای محافظت کردن از خواهر و برادرم مجبور بودم.
من کانگ هستم برادر ا/ت.
خواهرم رو خیلی دوست دارم الان با جانکوک رفته بیرون.
من برای بابام خیلی خوشحالم،خیلی نگران بابام بودم البته الان خیالم راحت شد.
من از خواهر چانسو یعنی مین سو خوشم میاد
دختر با ادب و خوشگل و مهربونی هست.
از این دخترا این دور زمونه کم پیدا میشه.
کوک*ویو
من و ا/ت توی دیسکو هستیم ا/ت خیلی مست کرده.
الانم اون وسط داره میرقصه.
من که نخواستم انقدر حالش بد بشه
یهو یه پسره اومد جلوی ا/ت
دستاش و داره میگیره تا ببره طبقه ی دوم تو اتاقا
ا/ت هم مقاومت میکنه
عوضی کثافت
ا/ت*ویو
داشتم برای خودم میرقصیدم یهو یه پسره اومد
کلی چرت و پرت گفت الانم میخواد منو ببره توی اتاق
من مقاومت میکردم که یهو جانکوک اومد
با پا زد توی سینه ی پسره
پسره هم افتاد رو زمین،جانکوک هم رفت روش پشت سر هم مشت های محکم میزد
من رفتم جلوی جانکوک رو گرفتم.
پسره هم فرار کرد
ا/ت:بد بخت رو ولش کن
کوک:کمشم بود
کوک:ا/ت بیا بریم خونه حالت اصلا خوب نیست
ا/ت:نه خیرم باید برقصیم توهم باید برقصی
چانسو*ویو
همه پیش هم نشستیم.
من منتظرم تا این یارو بمیره.
یهو صدای آجیل از دستگاهی که بهش وصل بود اومد.
وقتش رسید
همه هول کردن،کانگ رفت پرستارا رو سریع صدا کرد
پرستارا اومدن و رفتن بالا سر سوک هون
کانگ:بابا لطفا تنهاموون ننزار
نمیخواستم تماشا کنم مرگش رو،چون بهم حس بدی میده
من باهاش اینکارو کردم
خدا لعنتت کنه چانسو
ولی مجبور بودم،من برای محافظت کردن از خواهر و برادرم مجبور بودم.
۴.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.