THE SPY🌘🖤
THE SPY🌘🖤
PART|54
جیمین پوزخندی زد و سرشو تکون داد.
و سرشو بلند کرد و دوباره به جونگکوک و اون دختر مزاحم کنارش نگاه کرد.
- با جیکی رابطه داری؟
با حرف دختر کنارش جاخورد و با چشمایی که نزدیک بود از حدقه دربیان بسمتش برگشت.
دختر پوزخندی زد و گفت
- از همون اول که وارد شدی بخاطر غریبه بودنت همه توجه ها روی تو بود و زمانی که با اون حالت دستتو کشید و بردت متوجه شدم یه خبراییه، دیگه خنگ که نیستم.
+نه قضیه اصلا اونجوری که فکر میکنی نی...
-نمیخواد خودتو خسته کنی، حتی اگه چیزی هم نباشه این نگاه هایی که بهم میندازید عادی نیست...از قبل از اینکه بیام اینجا نگاهش همش روی تو بود و الان هم بیشتر...
و با سرش به سمت طبقه بالا اشاره کرد.
جیمین سرشو بلند کرد و به پسری که داشت با خشم به دختر کنارش و خودش نگاه میکرد خیره شد.
اون دختر کی بود؟چرا اینجوری بهش نگاه میکرد؟
-میخوای بدونی چرا اینجوری بهم نگاه میکنه؟
جیمین با تعجب و چشمایی که داشت جواب دختر رو میداد به سمتش برگشت
- خب من خواهر همون دختریم که کنارشه، خواهر دوستدخترش.
جملهی آخرش رو با تمسخر بیان کرد و به جیمین نگاه کرد.
- اگه یکم دربارهی مافیا کنجکاو بوده باشی حتما منو میشناسی... پرنس مافیا
الان یادش اومد....هلن...ویلیامز هلن خواهر کوچکتر ویلیامز آیلو .
سریع سرشو تکون داد و گفت
+ ویلیامز هلن
دختر نیشخندی زد و سرشو تکون داد
- و پارک جیمین
پسر با شک به دختر نگاه کرد
+ هی همین الان گفتم که پرنس مافیام یادت رفت؟ درآوردن اطلاعات کسی که تازه وارده کار سختی برام نیست.
جیمین نفسی کشید و سعی کرد اطلاعات بیشتری دربارهی اون دختر بدست بیاره ولی زمانی که خواست حرفی بزنه صدای دختر که خطاب به شخص دیگه ای بود حواسش رو پرت کرد.
- هی بیب، بیا اینجا.
و پسری که استایلی کاملا برخلاف دختر داشت بسمتشون اومد .
خم شد و بوسهای روی لب های دختر گذاشت.
* ایشون کیه؟
و با سر به جیمین اشاره کرد.
هلن با لبخند گفت
- همونی که بهت معرفی کردم، شاید«موردعلاقه کیم ها؟»
جیمین با حرف دختر چشماش گشاد شد.
- چیزی که ازت خواستم رو آوردی؟
پسر باکلافگی دستشو کرد تو جیبش و قرصی رو درآورد و سمت دختر گرفت.
جیمین با گیجی سعی کرد بفهمه اون چیه که دختر اونو گذاشت توی دهنش و با حرکت سریعی بسمت جیمین رفت و با گفتن کمر و سرش لب هاشو گذاشت روی لب هاش و قرص رو به داخل دهنش هل داد.
جیمین که خشکش زده بود نفهمید که اصلا کی قرص وارد بدنش شد.
- مطمئنی که با هیچکدوم از این برادر ها رابطهای نداری؟
جیمین درحالی با شک درحالی که زبونش بند اومد بود سری تکون داد.
الان باید یک مشت توی دهن دختر پیاده میکرد پس چرا هیچ حرکتی نمیکرد؟
-پس بهم بگو چرا اون مرد روی پله ها داره با نگاهش سلاخی مون میکنه؟
PART|54
جیمین پوزخندی زد و سرشو تکون داد.
و سرشو بلند کرد و دوباره به جونگکوک و اون دختر مزاحم کنارش نگاه کرد.
- با جیکی رابطه داری؟
با حرف دختر کنارش جاخورد و با چشمایی که نزدیک بود از حدقه دربیان بسمتش برگشت.
دختر پوزخندی زد و گفت
- از همون اول که وارد شدی بخاطر غریبه بودنت همه توجه ها روی تو بود و زمانی که با اون حالت دستتو کشید و بردت متوجه شدم یه خبراییه، دیگه خنگ که نیستم.
+نه قضیه اصلا اونجوری که فکر میکنی نی...
-نمیخواد خودتو خسته کنی، حتی اگه چیزی هم نباشه این نگاه هایی که بهم میندازید عادی نیست...از قبل از اینکه بیام اینجا نگاهش همش روی تو بود و الان هم بیشتر...
و با سرش به سمت طبقه بالا اشاره کرد.
جیمین سرشو بلند کرد و به پسری که داشت با خشم به دختر کنارش و خودش نگاه میکرد خیره شد.
اون دختر کی بود؟چرا اینجوری بهش نگاه میکرد؟
-میخوای بدونی چرا اینجوری بهم نگاه میکنه؟
جیمین با تعجب و چشمایی که داشت جواب دختر رو میداد به سمتش برگشت
- خب من خواهر همون دختریم که کنارشه، خواهر دوستدخترش.
جملهی آخرش رو با تمسخر بیان کرد و به جیمین نگاه کرد.
- اگه یکم دربارهی مافیا کنجکاو بوده باشی حتما منو میشناسی... پرنس مافیا
الان یادش اومد....هلن...ویلیامز هلن خواهر کوچکتر ویلیامز آیلو .
سریع سرشو تکون داد و گفت
+ ویلیامز هلن
دختر نیشخندی زد و سرشو تکون داد
- و پارک جیمین
پسر با شک به دختر نگاه کرد
+ هی همین الان گفتم که پرنس مافیام یادت رفت؟ درآوردن اطلاعات کسی که تازه وارده کار سختی برام نیست.
جیمین نفسی کشید و سعی کرد اطلاعات بیشتری دربارهی اون دختر بدست بیاره ولی زمانی که خواست حرفی بزنه صدای دختر که خطاب به شخص دیگه ای بود حواسش رو پرت کرد.
- هی بیب، بیا اینجا.
و پسری که استایلی کاملا برخلاف دختر داشت بسمتشون اومد .
خم شد و بوسهای روی لب های دختر گذاشت.
* ایشون کیه؟
و با سر به جیمین اشاره کرد.
هلن با لبخند گفت
- همونی که بهت معرفی کردم، شاید«موردعلاقه کیم ها؟»
جیمین با حرف دختر چشماش گشاد شد.
- چیزی که ازت خواستم رو آوردی؟
پسر باکلافگی دستشو کرد تو جیبش و قرصی رو درآورد و سمت دختر گرفت.
جیمین با گیجی سعی کرد بفهمه اون چیه که دختر اونو گذاشت توی دهنش و با حرکت سریعی بسمت جیمین رفت و با گفتن کمر و سرش لب هاشو گذاشت روی لب هاش و قرص رو به داخل دهنش هل داد.
جیمین که خشکش زده بود نفهمید که اصلا کی قرص وارد بدنش شد.
- مطمئنی که با هیچکدوم از این برادر ها رابطهای نداری؟
جیمین درحالی با شک درحالی که زبونش بند اومد بود سری تکون داد.
الان باید یک مشت توی دهن دختر پیاده میکرد پس چرا هیچ حرکتی نمیکرد؟
-پس بهم بگو چرا اون مرد روی پله ها داره با نگاهش سلاخی مون میکنه؟
۴.۳k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.