پارت ۱۴
پارت ۱۴
کت و شلوار خاکستریمو پوشیدم ی شال سفید رنگ و کفش سفید پوشیدم و ی کم آرایش کردم و با دخترا ک سادیا مانتو سفید و شلوار سفید و کفش مشکی و شال مشکی پوشیده بود مث همیشه آرایش کرده بود و اینبار کمتر سودا ک ی مانتو فیروزه ایی و ی شلوار لی و کفش مشکی و شال مشکی پوشیده بود و سمت کافه حرکت کردیم همزمان رهام و امیر رسیدن
رهام:واو سلام چ خوشگل شدین شیطونا
سودا:هی رهام این حرفا نزن آبجی بدش میاد
سادیا:اولا خوشگل بودیم دومن چ طرز حرف زدنه ها
ستین:سلام داداش دخترا دعواش نکنین بچ ی حرفی زد حالا بریم داخل
ب محض ورود دیدم میلاد و رامتین نشستن رفتم سمتشون رهام و امیر با دخترا دور ی میز نشستن
ستین:سلام
میلاد با دیدنم از سر جاش بلند شد
رامتین:سلام بانو ببین بلند نمیشم بخاطر اینه سرگیجه میگیرم
میلاد:سلام خانم نوبخت من برم پیش دوستان
ستین:بفرمایید
میلاد رفت و با بچ ها سلام کرد و سر میزشون نشست
رامتین:میلاد گفتش اگ دعوامون شد بینمون باشه بچ خوبیع ولی با دیدنت رفت ک(خنده)
ستین:خوبی رامتین
رامتین:ببخشید اون روز اومدم خونه اتون یکم مست کرده بودم و حالم خوب نبود ببخشید روت چاقو کشیدم ...
ستین:هی اشکال نداره ولی تکرار نشه
رامتین:تو برگرد میشم همون آدمی ک عاشقش شدی مهرداد بهم گفت ک دیشب بالا سرم بودی
ستین:رامتین من دوست دارم همین اومدم همینو بگم اون بچ ها ک نباید جور منو تو رو بکشن اونام زندگی خدشونو دارن ...
رامتین: هی دختر بیا همه چیزو بزاریم توی گذشته بمونه از اول شروع کنیم ها منم دوست دارم من میمیرم بدون تو
ستین: من کسیو نداشتم ک بهم محبت کنه کسی و نداشتم دوسم داشته باشه کسی نبوده فرد مهمه زندگیش باشم بهت نیاز دارم میشه بغلت کنم ...
کت و شلوار خاکستریمو پوشیدم ی شال سفید رنگ و کفش سفید پوشیدم و ی کم آرایش کردم و با دخترا ک سادیا مانتو سفید و شلوار سفید و کفش مشکی و شال مشکی پوشیده بود مث همیشه آرایش کرده بود و اینبار کمتر سودا ک ی مانتو فیروزه ایی و ی شلوار لی و کفش مشکی و شال مشکی پوشیده بود و سمت کافه حرکت کردیم همزمان رهام و امیر رسیدن
رهام:واو سلام چ خوشگل شدین شیطونا
سودا:هی رهام این حرفا نزن آبجی بدش میاد
سادیا:اولا خوشگل بودیم دومن چ طرز حرف زدنه ها
ستین:سلام داداش دخترا دعواش نکنین بچ ی حرفی زد حالا بریم داخل
ب محض ورود دیدم میلاد و رامتین نشستن رفتم سمتشون رهام و امیر با دخترا دور ی میز نشستن
ستین:سلام
میلاد با دیدنم از سر جاش بلند شد
رامتین:سلام بانو ببین بلند نمیشم بخاطر اینه سرگیجه میگیرم
میلاد:سلام خانم نوبخت من برم پیش دوستان
ستین:بفرمایید
میلاد رفت و با بچ ها سلام کرد و سر میزشون نشست
رامتین:میلاد گفتش اگ دعوامون شد بینمون باشه بچ خوبیع ولی با دیدنت رفت ک(خنده)
ستین:خوبی رامتین
رامتین:ببخشید اون روز اومدم خونه اتون یکم مست کرده بودم و حالم خوب نبود ببخشید روت چاقو کشیدم ...
ستین:هی اشکال نداره ولی تکرار نشه
رامتین:تو برگرد میشم همون آدمی ک عاشقش شدی مهرداد بهم گفت ک دیشب بالا سرم بودی
ستین:رامتین من دوست دارم همین اومدم همینو بگم اون بچ ها ک نباید جور منو تو رو بکشن اونام زندگی خدشونو دارن ...
رامتین: هی دختر بیا همه چیزو بزاریم توی گذشته بمونه از اول شروع کنیم ها منم دوست دارم من میمیرم بدون تو
ستین: من کسیو نداشتم ک بهم محبت کنه کسی و نداشتم دوسم داشته باشه کسی نبوده فرد مهمه زندگیش باشم بهت نیاز دارم میشه بغلت کنم ...
۲.۶k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.