مامور مخفی
part ⁸
بعد از رسیدن به عمارت به سمت اتاقی که برام اماده کرده بودن رفتم.
درو باز کردم که با وسایل هایی دخترونه و شیکی و اتاقی با تم خاکستری و سبز تیره بود.
عاشق این رنگا بودم این رنگا حس متفاوتی بهم میدادن.
وسایلامو توی کمدی که توی اتاق بود چیدم و وسایل ارایشم هم روی میز ارایشی که توی اتاق بود چیدم.
سمت تخت رفتم و خودمو روی تخت پرت کردم که با به صدا در اومدن در اتاقم ناله کوتاهی کردم و سمت در اتاق رفتم و بازش کردم که با تهیونگ که بالشت و پتو دستش بود مواجه شدم.
ات:چ...چی شده
تهیونگ:اتاق خودم تختش خرابه میخام اینجا بخابم
ات:..اما....
تهیونگ:اما نداریم من روی تخت میخابم تو هرجا خواستی بخاب و اومد و خودش روی تخت انداخت.
ایگوو خدا الان چیکار کنم.
به سمت تخت رفتمو گوشه ی تخت دراز کشیدم که دست کسی دورم حلقه شد و خب کسی جز منو تهیونگ تو اتاق نبود پس خودش بود.
ات:چ..چیکار میکنی؟
تهیونگ:تو خاب عادت دارم یه چیزیو بغل کنم و خب الان تو دم دستی !
ات:خب من اینطوری نمتونم بخابمم که
تهیونگ:میتونی!
و دیگه صدایی ازش در نیومد.
منم تصمیم گرفتم بخابم.
ادامه دارد.....
بعد از رسیدن به عمارت به سمت اتاقی که برام اماده کرده بودن رفتم.
درو باز کردم که با وسایل هایی دخترونه و شیکی و اتاقی با تم خاکستری و سبز تیره بود.
عاشق این رنگا بودم این رنگا حس متفاوتی بهم میدادن.
وسایلامو توی کمدی که توی اتاق بود چیدم و وسایل ارایشم هم روی میز ارایشی که توی اتاق بود چیدم.
سمت تخت رفتم و خودمو روی تخت پرت کردم که با به صدا در اومدن در اتاقم ناله کوتاهی کردم و سمت در اتاق رفتم و بازش کردم که با تهیونگ که بالشت و پتو دستش بود مواجه شدم.
ات:چ...چی شده
تهیونگ:اتاق خودم تختش خرابه میخام اینجا بخابم
ات:..اما....
تهیونگ:اما نداریم من روی تخت میخابم تو هرجا خواستی بخاب و اومد و خودش روی تخت انداخت.
ایگوو خدا الان چیکار کنم.
به سمت تخت رفتمو گوشه ی تخت دراز کشیدم که دست کسی دورم حلقه شد و خب کسی جز منو تهیونگ تو اتاق نبود پس خودش بود.
ات:چ..چیکار میکنی؟
تهیونگ:تو خاب عادت دارم یه چیزیو بغل کنم و خب الان تو دم دستی !
ات:خب من اینطوری نمتونم بخابمم که
تهیونگ:میتونی!
و دیگه صدایی ازش در نیومد.
منم تصمیم گرفتم بخابم.
ادامه دارد.....
۴۶.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.