بیوگرافی اوسی فنفم
نام:لیلا(به قرآن مجید تویه انیمیشن خارجی اسم دختره لیلا بود👁️👄👁️)
فامیلی:تیلور
سن:(تقریبا هم سن مایکل این عکس هم عکس ۱۴ سالگی لیلاعه)
قد:۱۶۹
وزن:۶۰(متوسطه دیگه)
اخلاق:شوخ طبع_کمی مرز ریز_مهربون_بچه ساکتیه بعضی وقتا_خوش بین_آروم
علایق:بچه ها_ایوان_الیزابت_چیپس_پیتزا_فردی فزبر_مادرش_کسی که بهش ناشناس کمک کرد(مایکلللل🌚🌚🌚)_داداش کوچیکش
تنفرات:پدرش_ویلیام افتن_زیادی قضاوت شدن_کسایی که بچه هارو اذیت میکنن_پدوفیل ها
شیپ:فعلا مشخص نیس منم نیاین جر بدین که شیپش مایکل نباشه چون این اوسی خودمه نه شما من راجبش غضاوت میکنم😉🔪...
ویژگی ها:بلده ربات هارو تعمیر کنه_تو دکتری استاده_تند میتونه بدوئه_میتونه یسری از حرکات پیش بینی کنه
بستگان:لینا جانسون(مادر) وضعیت:کشته شده توسط ریک ریک تیلور(پدر) وضعیت:توی ربات له شده(عین ویلیام) امی تیلور(خواهر کوچیکتر) وضعیت:کشته شده توسط ریک
دنیل تیلور(برادر کوچیکتر) وضعیت:کشته شده توسط ریک کیمی جانسون(خاله بزرگ تر) وضعیت:مرده
اما جانسون(خاله کوچیک تر) وضعیت:زنده
داستان زندگی:یک هفته خیلی عجیبی بود با اینکه تولد لیلا بود...اما پدر لیلا خیلی عجیب شده بود...یا سیگار میکشید با اینکه اصلا احل سیگار نبود یا حیوون آزاری میکرد با اینکه عاشق حیوانات بود...انگاری بعد یه ماموریت اون ریک اون آدم سابق دیگه نیست...کچل شده و اون ریش بلندشو کوتاه کرده..لیلا یه روز تصمیم میگیره یه نقشه ای بکشه که...یه صدایی از اتاق پدرش میشنوه میره به دم اتاق پدرش و با صحنه خیلییی وحشتناکی روبه رو میشه ریک داداش کوچیکه و خواهر کوچیکه لیلارو کشته بود...مامان لیلا میاد دست لیلارو میگیره و میگه:«لیلا باید از اینجا بریم..بعداً برات توضیح میدم» و فرار میکنن به یه جای متروکه چند ساعت بعد ریک میاد و لینارو فقط پیدا میکنه و میکشه و از اون روز به بعد لیلا با خاله کوچیک ترش زندگی میکنه
فامیلی:تیلور
سن:(تقریبا هم سن مایکل این عکس هم عکس ۱۴ سالگی لیلاعه)
قد:۱۶۹
وزن:۶۰(متوسطه دیگه)
اخلاق:شوخ طبع_کمی مرز ریز_مهربون_بچه ساکتیه بعضی وقتا_خوش بین_آروم
علایق:بچه ها_ایوان_الیزابت_چیپس_پیتزا_فردی فزبر_مادرش_کسی که بهش ناشناس کمک کرد(مایکلللل🌚🌚🌚)_داداش کوچیکش
تنفرات:پدرش_ویلیام افتن_زیادی قضاوت شدن_کسایی که بچه هارو اذیت میکنن_پدوفیل ها
شیپ:فعلا مشخص نیس منم نیاین جر بدین که شیپش مایکل نباشه چون این اوسی خودمه نه شما من راجبش غضاوت میکنم😉🔪...
ویژگی ها:بلده ربات هارو تعمیر کنه_تو دکتری استاده_تند میتونه بدوئه_میتونه یسری از حرکات پیش بینی کنه
بستگان:لینا جانسون(مادر) وضعیت:کشته شده توسط ریک ریک تیلور(پدر) وضعیت:توی ربات له شده(عین ویلیام) امی تیلور(خواهر کوچیکتر) وضعیت:کشته شده توسط ریک
دنیل تیلور(برادر کوچیکتر) وضعیت:کشته شده توسط ریک کیمی جانسون(خاله بزرگ تر) وضعیت:مرده
اما جانسون(خاله کوچیک تر) وضعیت:زنده
داستان زندگی:یک هفته خیلی عجیبی بود با اینکه تولد لیلا بود...اما پدر لیلا خیلی عجیب شده بود...یا سیگار میکشید با اینکه اصلا احل سیگار نبود یا حیوون آزاری میکرد با اینکه عاشق حیوانات بود...انگاری بعد یه ماموریت اون ریک اون آدم سابق دیگه نیست...کچل شده و اون ریش بلندشو کوتاه کرده..لیلا یه روز تصمیم میگیره یه نقشه ای بکشه که...یه صدایی از اتاق پدرش میشنوه میره به دم اتاق پدرش و با صحنه خیلییی وحشتناکی روبه رو میشه ریک داداش کوچیکه و خواهر کوچیکه لیلارو کشته بود...مامان لیلا میاد دست لیلارو میگیره و میگه:«لیلا باید از اینجا بریم..بعداً برات توضیح میدم» و فرار میکنن به یه جای متروکه چند ساعت بعد ریک میاد و لینارو فقط پیدا میکنه و میکشه و از اون روز به بعد لیلا با خاله کوچیک ترش زندگی میکنه
۳.۷k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.